شب شنبه زمستونی
با وجود تمام غرغرایی که میکنم,امروز احساس کردم خوشبختم و یکی از امن ترین دوره های زندگی مو پشت سر میذارم
فردا امتحانات دانشگاه شروع میشه و من بعد از شونزده سال, دلهره امتحان ندارم و بدون تشویش میخوابم.
فردا شنبه است,یه شنبه زمستونی. اما من نه کلاسی دارم نه سر کاری که بخاطرش ساعت شیش صبح که هنوز شبه و ماه سوسو میزنه,بیدار شم و تا دوازده میتونم یه سر بخوابم! میتونم بی دغدغه تمام شبو بیدار بمونم و از سکوت شب برای فکر کردن,لذت ببرم.
مامان و بابا خونه اند. همه ی خانواده مو دارم. نگرانی مالی ندارم.دعوای خاصی با کسی ندارم. بلند میشم و غذا یا دسر مورد علاقه مو درست میکنم و باشگاه میرم, کتاب میخونم.فیلم میبینم. کسی بهم گیر نمیده. دو روز برای سرگرمی و دستگرمی میرم دانشگاه سر کار! پولشم مهم نیست چون خرج زیادی ندارم و برنامه ای نیست که بخاطرش تو تنگنا قرار بگیرم
مدتهاست قلبم تند نزده و با فشار خونی رو پمپاژ نکرده. همه چی آروم و امن و گرم...
سالمم. اگه اختیار کنم از پاهام استفاده کنم,به راحتی انجامش میدم. چشمام میبینن.زیر فشار هیچ عقیده و آدمی نیستم
خدایا شکرت. با تمام غرغرام برای نامعلومی آینده و جور نشدن خواسته هام ,بازم شکرت. اینجوری اگه نگاه کنم,همچین خوبیایی رو هم میبینم :)
- ۴ نظر
- ۱۰ دی ۹۵ ، ۲۳:۴۲
- ۱۸۵ نمایش