مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

فشردگی

۲۵
ارديبهشت

دانشگاهی که داره تموم میشه

امتحانایی که داره میاد و هیچچچی براشون نخوندم

جشن فارغ التحصیلی که دودلم برای ثبت نامش

آرزوهایی که جلو چشمم پرپر میشن

رجبی که مثل باد گذشت

شربت شعبانی که خوب نچشیدمش

جهنم رمضونی که در پیشه....

مسافرت فشرده ای که باید بریم

جواب کنکوری که زودتر از موعد میاد

تولدی که این بین دوباره زیرو رو ام میکنه

و منی که گذاشتم کنار و نمیدونم دنبال چی میگردم و بیهوا پی چی هستم...

  • ۱ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۵۳
  • ۳۲۷ نمایش

رویای محکوم

۲۵
ارديبهشت

اون موقع ها که میخواستم رویاهامو دفن کنم و از خودم دورشون کنم، میترسیدم....نکنه به اندازه یک درصد، حتی یک درصد امکان تحققش وجود داشته باشه و با این کار من ، با دستای خودم مانعش شده باشم...؟

زمین و زمان و مشاور و جامعه و اطرافیان ، خبر از جدایی میدادن. که فقط دارم خیال پردازی میکنم...

که بچه ! یکم بزرگ شو...بیدار شو...بسه.

میترسیدم. یک سال ، شایدم دوسال طول کشید این تصمیم. اما بالاخره تصمیم گرفتم و همه رو یه جا دیلیت کردم. خاک ریختم روش...

براشون فاتحه خوندم. یه آدم دیگه از خودم ساختم...

.

.

.

سه سال گذشته. حالا همممممه چیز، شبیه رویاهای دیروزم شده...

رویاهایی که اثری ازشون تو واقعیت نبود

همون افکاری که همه محکوم به نابودیش کرده بودن...

حالا من موندم و خروار خروار خاک...

همه چیز شده شبیه خواسته هام؛ بجز من...که فاصله دارم از اونی که باید میبودم و نیستم...

نمیدونم؛ باید گریه کنم، داد بزنم یا مثل این چند وقت اخیر، بیخیال از کنارش رد شم...

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۲
  • ۳۱۵ نمایش

وقت ازاد

۱۹
ارديبهشت

بذا تابستون برسه...

اونقد فیلم میبینم که خودمو خفه کنم

میرم تو بحر فیلمای آمریکایی و خوشیای بی حد و حصرشون,امید بی پایانشون...

باید رها شم.

انیمیشن ببینم.خیالمو پرواز بدم.

تموم شد دانشگاه لعنتی.

وقت فک کردن به خودمه.

  • ۱ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۷
  • ۳۵۱ نمایش

نتیجه

۱۶
ارديبهشت
بیخیالی امسالم , بی توجهی و بی اهمیتی امروزم...یه جور دهن کجیه به 4 سال پیش...که باید طور دیگه ای میشد و نشد.که من بودم اونی که باس میبودم و شرایط عمل نکرد عین اونی که باید میشد...
یه بیلاخ گنده نشون میدم ب کنکور...
  • ۱ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۲۳
  • ۲۸۴ نمایش

درس شهرزاد

۰۴
ارديبهشت

چیزی که از شهرزاد نصیبم شد اینه زن اگه در معرض دید باشه، میدزدنش.

تو روز روشن میدزدن و کسی یارای برگردوندنشو نداره...

چه مث شهرزاد دلش با تو باشه

چه مث مریم ، خودش بره...

هرچی خوبیا آشکار تر ، چشم های حریص بیشتر

خوبی منظور زیبایی نیست که با جحاب پوشیده بشه و مصونیت پیدا کنی

منظور منش و رفتار و سلوک هر آدمیه که ارزششو مشخص میکنه

که نمیشه پنهانش کرد...

زیبایی ظاهری هم که باشه...دیگه بیشتر....

مردای قدیم یه چی حالیشون بود که زنو تو پستو خونه قایم میکردن.

زنو تو روز روشن ازشون میقاپیدن...

  • ۱ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۳۰
  • ۱۸۹ نمایش

شهرزاد 9

۰۴
ارديبهشت

هیچ دو گره کور عاشقانه ای شبیه هم نیست که راه حلاشون شبیه باشه...

قسمت 24

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۲
  • ۳۵۷ نمایش

سرگردان

۰۴
ارديبهشت

ازینکه بازیم بِده، چه نفعی میبره؟

ازینکه مث خر سرگردونم کنه و پیچ در پیچ منو به حال خودم رها کنه؟؟؟

چرا خدا از زجر یه عده آدم ....

لذت میبره؟

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۵
  • ۱۹۰ نمایش

ازمایش

۰۴
ارديبهشت

 وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوفِ وَالجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَ الاَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ

( بقره، 155)


 تاحالا نه طعم ترس و گشنگی چشیدم

نه چیزی از مال مون کم شده

و نه کسی فوت کرده که بی تابم کرده باشه

اما آخری....ثمرات...! یعنی نتیجه ی عمل.یعنی رسیدن به بخش شیرین کار بعد یه عالم تلاش و برنامه ریزی و هدف و....

یعنی دونه میکاری , آب میدی,کود میدی, سم میپاشی,مراقبت میکنی و خیلی طبیعیه که میوه برسه...

اما خدا میگه گاهی اینجا توقف داریم.گاهی تو همه تلاشتو کردی و منتظری نتیجه شو ببینی,اما بهت نمیدم بنده ی من!

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۴۵
  • ۹۹ نمایش

تنها تو را

۰۳
ارديبهشت

قبل از تو,این حرفها کجا بودند؟ کجای وجودم تلمبار شده بودند که حتی از وجودشان خبری نداشتم...؟

چطور,همه ی احساسات و تفکرات و تجربیات و آرزوهای مرا به "آنی" بیرون میکشی و با سکوت , به تماشایم ادامه میدهی؟ میان خوابهایم, شور توانستن از چه به پا میکنی و این هم پا دویدن ها را به کدامین منزل فرجام میدهی؟

خدا را از شور بی پایان ...خدا را...

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۱۰
  • ۱۴۵ نمایش