مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

۷ مطلب با موضوع «تکواندو» ثبت شده است

پیلاتس

۰۴
اسفند

از وقتی تکواندو نمیرم، بدنم خییییلی سفت و خشک شده.

تو روحیه ام هم تاثیر گذاشته.

اون شادابی و نشاط و حال خوبو از جسمم ندارم.

رفتم ببینم چه کلاسی به تایم کاریم میخوره،پیلاتس خالی بود. یه سرچی کردم و رفتم ثبت نام.

دیروز جلسه اولش بود.

بماند که بعد 6 ماه دوری از ورزش، نابود شدم تو تمرینات و انگار از جنگ برگشتم،

فهمیدم اینجا بر خلاف باشگاه قبلی، تهیه وسایل ورزشی به عهده خودمونه. از زیرانداز بگیر تا آخر!

قیمت کردم دیدم حداقل 200 تومن پول وسایله!!

برا منی که یک ماه شاید تفننی اومدم، خیلیم ورزش خوبی نیست!!

حالا وسایلشم قرطی بازی ای بیش نیست! اصلا نیازی به این خرج نیست.

ولی چون همه میخرن، نمیشه تو همچین جمعی ساز مخالف زد

هیچی دیگه، دارم پشیمون میشم از رفتن...

یا اینکه باشگاه دیگه ای پیدا کنم...

  • ۰ نظر
  • ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۳۵
  • ۲۳۹ نمایش

سرعت عمل

۱۲
تیر

 با اینکه پشتکار خوبی دارم که باعث شده تا الان سرپا وایسم ، اما مهارت سرعت دادن به فعالیتا و جمع و جور کردن سریع خودم تو شرایط بحرانی رو ندارم.

کلی طول میکشه بازسازی بشم و برای جلوگیری از اون، خیلی محتاط عمل میکنم...آروم و مِلو...

از این ضعفم تا همین پارسال اصلا اطلاع نداشتم.یعنی نمیدونستم ضعفه؛ فکر میکردم همینی که هست، کاملا طبیعیه

وقتی متوجه شدم که تو حمله های تکواندو یا تمرینات، همممیشه بابت کُندی تذکر میگرفتم.

 نمیتونستم، واقعا نمیتونستم سرعتمو بیشتر کنم. چون برا مغزم تعریف شده نبود

تو آموخته های خونه و مدرسه، همیشه کیفیت ارجح بود نه سرعت.

مقوله سرعت عمل،تنها در حد تنظیم سوالات امتحان و کنکور برام معنی داشت(که به نوع خودش مفید بود)

ورزش فاصله ی فکر تا عمل رو هم پایین میاره و هم هماهنگ و موزونش میکنه

همه اینا تاثیرگزاره تو  زندگی شخصی و روزانه آدم.

مثلا الان یاد گرفتم وقتی بهم حمله کلامی شد، صبرنکنم بخورم، درجا حرف قشنگه رو بذارم کف دست طرف!

چیزی که قبلا عاجز بودم. یعنی جسارتش بود، حرفش هم بود، ولی مغزم طول میداد برا بیان و جا آوردن حال طرف...

  • ۳ نظر
  • ۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۷
  • ۲۸۲ نمایش

زودتر از موعد

۱۶
اسفند

موعد کمربند بعدیم,از لحاظ قانونی ,اردیبهشته.

میگم استاد میشه اینور سال برا منو ببندی بعدا مراحل قانونیشو طی کنه؟ من که تو همه چی اکی ام.

میگه نه.سر وقتش

میگم فلانی و فلانی هم همینطوری بودن که براشون بستین

میگه اونا بچه ان. فرق میکنن. این کارو کردم تشویق بشن و با انگیزه بیشتری بیان

دیگه بش نگفتم ولی واقعیت اینه همینایی که استاد بهشون میگه بچه,فردا روز چنان بر آدم سوار میشن و ادعا میکنن دوماه زودتر کمربند گرفتن و لایق ترن که نمیشه از عرش کشیدشون پایین.

و استاد ازین چیزا خبر نداره و بی قصد و غرض خواسته من درونا بزرگ بمونم!!😏

قبلا خیلی مرتب تر میرفتم کلاسا رو. خیلی. کل تابستون فقط یه جلسه غیبت داشتم

اما حالا مخصوصا این ماه,شاید سرجمع 4 جلسه. جایی که ادم حس خوبی نداشته باشه,ناخوداگاه زده میشه ازش و میره جایی رو پیدا کنه که حس خوبه برگرده...

  • ۰ نظر
  • ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۶
  • ۲۱۳ نمایش

وقتی تو زمین مبارزه تنها تویی و حریفت؛

هم حس خوب داره,هم بد

خوبش اینجاست که فقط تویی که باید تصمیم بگیری.تویی که به خواست خودت ضربات و ترکیبشونو انتخاب میکنی و دیگه فرمایشی نیست. اما بدی اش اینه همه ,همممه نگاه میکنن ببین چیکار میکنی...

وارد زمین که شدم,گفتم علی الله. هرچه باداباد

وسط زمین که میایی,همه بچه ها دور میشینن و تشویق میکنن. مث رینگ بوکس. همه داد میزنن بزنش,بزن تو سرش...نریو برو تو صورت... دوبل بزن....یه پا دوبار....برو.برو جلو....نترس.... تک کار نکن...

میدونی,حتی اگه خودت نخوای,انقد حجم تشویق و صدا زیاده که میری سمتش.میری و چیزی ازت برمیاد که خودتم باورش نداشتی تو وجودت هست.

همه ی ترسمو خوردمو تبدیلش کردم به انرژی. اومد توی دست و پاهام.وحشی شده بودم. اما ته ذهنم هنوز ازش میترسیدم.برا همین بیشتر دفاعی عمل میکردم. من,توی زمین, روبروی کسی ایستاده بودم که ازش میییترسیییدم.

اما بخاطر جرئتی که پیدا کرده بودم,چند جا حمله رفتم که دقیقا همونجاها دو ضربه سر خوردم و باختم.

استاد میگه حمله مهم نیست. مهم اینه حتی اگه دفاعی کار باشی,امتیاز ندی. هوشمندی,هوشمندی,هوشمندی

گاو بازی تو تکواندو معنی نداره. نیروی زیاد و وحشی بازی بکار نمیاد. مهم درایت و فکر تو بازیه.

اگه اون دوتا ضربه رو نمیزدم,شاید مساوی میشدیم.مساوی با کسی که مث سگ ازش میترسیدم.

استاد میگه حتی صفر صفر هم میشی,بذا بشی. با افتخار سرتو بالا میگیری میگی بلد نبودم بزنم,اما امتیازم ندادم...

این تاکتیک های تکواندو فقط برای زمین مبارزه نیست,برای ارتباط با ادمهای دیگه تو زندگی روزمره هم هست. اینکه وقتی خوردی, نگاه نکنی,عکس العمل به موقع داشته باشی,به طرفت اجازه ی حریم شکنی ندی,اگه گنده بک بود و قَدَر,ازش نترسی,بمونی و با ترست مبارزه کنی و طرفو سر جاش بشونی.

تکواندو ما رو برای زندگی عزتمندانه تربیت میکنه. کمبودی که تو دانشگاه و محل کار و گاها زندگی هامون میبینیم....

  • ۲ نظر
  • ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۱۸
  • ۳۱۵ نمایش

این هفته استاد برای ایجاد انگیزه کلاسو دو گروه کرد که مثلا لیگ باشگاهی داشته باشیم.

هر از گاهی برای عوض کردن جو و جلوگیری از یکنواختی,یه ابتکار عملی میزنه.

ایندفه هر دو گروه یه سرگروه دارن که حریفها رو اونا از تیم انتخاب میکنن و میفرستن وسط.

همه دور میشینیم و مبارزه رو دقیق نگاه میکنیم.

سرگروهم میگه با برنده طلای مسابقه اخیر مبارزه کنم😒؛ دختریه قدبلند با پاهای دراز که مناسب مبارزه تکواندوعه. سابقه ناکار کردن حریف رو هم داره.اما میدونم میشه زمینش زد. اعتماد بنفسش پایینه.ولی از لحاظ قد, نامردیه در حق من.

استاد, حریف چیدن ها رو قبول نداره و حریف من نصیب کس دیگه ای میشه.

بهم میگن حریف جدیدم,کمربند قرمز وزن 68 کیلوعه😨

 من 58 سبزم! یعنی خیلی خیلی فاصله.اعتراض میکنم اما سرگروهم میگه مجبوریم.حریف نداریم.

نگاش میکنم,سکته میکنم. ضرباتش به شدت محکمه. یادم میاد جلسه قبل,تو تمرین سر,با کلاه و نقاب,جوری زد که لبم خون اومد.

میترسم. هروقت وزنهای بالا افتادن بهم,کبود اومدم بیرون.

 میرم تو فکر که چطوری مبارزه رو بچینم. میترسم برای همین لاک دفاعی رو انتخاب میکنم.کافیه تو یه حمله ام گارد باز باشه و ناکارم کنه.

یه لحظه فکر کردم کاش اصلا نمیومدم.کاش مبارزه تکواندو رو انتخاب نمیکردم.مصدوم شم,چه اتفاقی میفته؟ برای کی مهمه؟ چه حماقتی کردم اومدم...کاش همین الان جا میزدم و میرفتم....

واقعا مثل بچه ها شدم.از ترس و تک گویی های درونیم!

فشارم افتاده.میخوام شکلات بخورم اما وقتش نیست.

استاد حریفمو بیهوا بلند میکنه با یه حریف سبز دیگه! 

خیلی خوشحال شدم! بلند خدا رو شکر میکنم که اتفاقا استادم میبینه و میخنده!

مسابقه شون شروع میشه

 همون دقیقه های اول, نفهمیدم چیکار کرد که نفس سبز بالا نیمد و گریه اش گرفت

سبز میشینه و مسابقه رو نصفه میذاره.

حالا استاد به من اشاره میکنه که برای مبارزه بلند شم....

  • ۲ نظر
  • ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۰۵
  • ۲۲۳ نمایش

هیچی به اندازه اینکه تکواندو رو با کاراته اشتباه بگیرن,منو خشمگین نمیکنه😡

مث این میمونه ببر و پلنگو با هم یکی بگیری....!!

درسته از خانواده گربه سانان اند,اما کاملا دو موجود متفاوت اند.

قواعد و لباس و نوع بازی و زبان و خاستگاه تکواندو و کاراته هم باهم فرق میکنه

فقط هردو "ورزش رزمی" اند؛ همین!

لطفا اشتباه نگیرید. 😠 هر کدوم ارزش جداگانه خودشونو دارن.

  • ۳ نظر
  • ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۱۶
  • ۳۲۴ نمایش

خشونت؟

۱۸
دی

رفته بودم اپیلاسیون که خانومه کبودی کنار زانومو دید.

روز قبلش ، سه بار پشت هم ، با حریف، زانو تو زانو شده بودیم.

نتیجه ش شد یه کبودی قد نعلبکی

خانومه تا پامو دید، وحشت کرد!

گفتم تو باشگاه اینطوری شده اما چشماش میگفت که باور نکرده.

بنده خدا فک میکرد قربانی خشونت علیه زنان شدم و انقدر از آبرو میترسم که داستان سرهم کردم و چرت میگم

هرچی خواستم بیشتر از فواید تکواندو بگم، انگار بیشتر اطلاعات ذهنشو ماسمالی میکردم و قیافه ش تو هم تر میرفت...

دیگه حرفی نزدم.انگار اینجور مواقع با اینکه حق با توعه، اما باید سکوت کنی چون با داد و هوار بیشتر، چیزی تغییر نمیکنه.

  • ۰ نظر
  • ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۶
  • ۲۱۶ نمایش