مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

۳۱ مطلب با موضوع «فروشگاه» ثبت شده است

چیزی که تو دست منه، شاید برای شما یه بستنی کیم گاز زده ی ساده باشه ؛

ولی برای من یه چیز دیگه داشت!

این بستنی، شیرینی مدیر فروشگاه، بعد یه همکاری مشترکه که به سرانجام رسیده

تو یه عصر گرم اواخر آبان ماه

وقتی هیچی نداشتم بخورم و نباید از صندوق تکون میخوردم...
آخ که نمیدونی چه طعمی داشت....نمیدونی مزه اش چطور به تک تک سلولای بدنم رسید...

اونروزا که نه پول داشتم نه رمقی برای اینکه اصلا به خودم فکر کنم یا برسم....

دمش گرم...

عکس گرفتم از این صحنه که تا عمر دارم، یادم بمونه

  • ۰ نظر
  • ۰۲ دی ۰۲ ، ۰۰:۳۹
  • ۲۱ نمایش

مرد زندگی

۳۰
آذر
تو فروشگاه، ۸ نفریم که از این تعداد فقط دونفر مجردیم.
یکی ۲۹ و یکی ۲۵ ساله
اون پسر ۲۵ ساله هم سربازی رفته و هم ماشین داره و هم از ۱۸ سالگی، کار میکرده.
مابقی همه بالای ۳۵ سال اند و متاهل و دارای فرزند
دونفر ۴۵ ساله داریم...!
میخوام بگم زندگی اینجا خیلی جدیه. کسی دنبال تفریح و عیش و نوش نیست. تفریح ها رو میذارن با خانواده‌. بقیه اش دنبال پول اند برای تامین خانواده.
اینجا، آدمای بزرگسال، هدف دارن و برای هدفشون میجنگن.
اینجا، روح زندگی جاریه. چون از تلاش نمی ایستن.واقعا این شرایطو تجربه نکرده بودم هیچ وقت. همیشه مشغول کار فرهنگی بودم که به جایی وصل بود یا همه مشغول خاله بازی بودن....
مردهای اینجا، به معنای واقعی کلمه، "مرد" اند.
مستهلک میشه بدنشون ولی روزی اور خونواده اند.
تو سرما بار جابجا میکنن و آخ نمیگن، چون روزی اور خونواده اند
خیلی دعاشون کردم. خیلی براشون سلامتی میخوام. خیلی مردای اینجا، بامرامن. چون درد کشیده ان...
تو وقتی تو خوشی باشی، شروع میکنی به ناله.غر.بهانه
ولی وقتی مجبور باشی، حرف نمیزنی. فقط کار میکنی.فقط تلاش میکنی.سرتو میندازی پایین...
  • ۰ نظر
  • ۳۰ آذر ۰۲ ، ۰۸:۳۲
  • ۱۴ نمایش

امروز یه زنه دم صندوق یه دفه گفت وااای. انگشترم. کو.اینجاست؟
زمین و زمانو بهم ریخت و مشوش شد.
مسئول فروشگاه نشست پای دوربین و دستشو چک کرد.
تک تک بچه ها نشستن کف زمین و زیر شلف ها رو با چراغ قوه چک کردن
انگار عملیات نجات بود
میگم تو دوربین که دیدین نیست. چرا انقد به خودتون زحمت میدین. تو فروشگاه ما گم نشده که
یکی شون گفت اخه حلقه ازدواجشه. گناه داره بیچاره...
و اینو واقعا از ته دل گفت....مردا خیلی بامرامن جدی. هیچ سودی نداشت کمک به این زنه. ولی جلوی چشمش میگشتن که دلداری اش بدن یا بگن همراهشن. و این از روی انسانیتشون بود....
در راستای اون پست که گفتم مردا دوست دارن کسی رو تحت حمایت خودشون دربیارن و بی چشمداشت کمک میکنن....!

  • ۰ نظر
  • ۱۰ آذر ۰۲ ، ۰۲:۳۳
  • ۱۵ نمایش

امروز یه اسکولی اومده بود که چن تا از شکلاتای گرون رو دست مونده مونو خرید.
اومد صندوق گفت اینا تخفیف خورده؟ درسته؟ چون تخفیف خورده میخرم.
شاید ۱۰ تا شکلات برداشت که همه شون بین ۱۰ تا ۷ تومن تخفیف داشت اما گرون بودن
یکی اون وسط ۲ تومن تخفیف داشت اما ۲۷ تومن بود. گفت نه! اینو نمیخوام‌. فقط تخفیف دار.
تو دلم گفتم اسکول عزیز! وقتی چیزی روش نوشته تخفیف، به این معنی نیست که یه چیز عالی و خفنه!
اون شکلات فروش نمیرفت! چون گرون بود! مقداری تخفیف گذاشتن که انقضا نشه، بعد تو میایی همونو برمیداری و حس میکنی پیروزی بزرگی نصیبت شده؟😄😄
وای بر تو
وای بر فریب خوردگان!

  • ۰ نظر
  • ۰۹ آذر ۰۲ ، ۲۰:۲۳
  • ۲۱ نمایش

وسط بهشت!

۰۸
آذر

فک کن یه جایی کار میکنی که هرروز پر از خوراکیای خوشرنگ رنگ و وارنگه....

هرررر روز اینا رو میچینی و مرتب میکنی و پیش خودت میگی خب....امروز کدومو بخورم؟ :)))

یکی از خوبیای اینجا اینه که بن خرید ماهیانه دادن. آنلاین، با گوشی، درجا میزنیم به بدن!

مث بهشت میمونه! کافیه اختیار کنی! ولی فرقش، محدود بودن منابع مالیه😄

در حال حاضر، اینجانب مسلط به خوشمزگی‌جات و طعم ها هستم!!

ولی جاهای دیگه که کار میکردم این سالا، معمولا یه دفتر بودن، خشک و خالی

فقط میشد چایی بریزی!! فقط چایی....

خدایا شکرت برای همه نعمتایی که بهمون دادی و نیازه چشمامونو باز کنبم بفهمیم!

  • ۱ نظر
  • ۰۸ آذر ۰۲ ، ۲۳:۴۳
  • ۳۰ نمایش

ملل

۰۶
آذر

یکی دیگه از جذابیتای فروشگاه، زیرمجموعه ارتباطات اجتماعی و انسانی،  آشنایی با سایر قومیت ها و کشورهاست!

ما از میشیگان آمریکا مشتری داریم😄 میاد با لهجه داغونی حرف میزنه که سخت میشه فهمیدش.اصلا هم تلاش برای یادگیری فارسی نمیکنه!

از هند یارو اومده بود برنج هندی میخواست😅 یک ربع درباره تفاوت برنج آشغال هندی اینجا و برنج هندی کشورش میگفت.

از عراق دانشجو داریم فت و فراوون. هرروز میان خوراکی یا وسایل زندگی برمیدارن. یه بار یکی بادوم هندی گرفت. بهش گفتم گرونه. بهم حالی کرد نسبت به عراق خیلی ارزونتره!

اقای لی هست از کشورهای آسیای شرق. از روی کارتش فهمیدم. خیلی جدیه و شوخی نداره. ایشالله یکم جلوتر ازشون میپرسم چرا اومدن ایران!

اکثر اینا که گفتم، کارت به نام خودشون ندارن‌. یک ایرانی کارتشونو به اونا میده.

یکی داشتیم از اربیل عراق که کردی غلیظ صحبت میکنه

یکی داشتیم از افغانستان، اونقد شیک بودن که شک کردم شاید از اروپای شرقی باشن😄 نزدیک ۲ تومنم خرج کردن و میگفتن دلار هم قبول میکنین؟😅

خلاصه که کلکسیون ملل رو میتونیم تو مکانهای عمومی اینگونه شاهد باشیم!

  • ۱ نظر
  • ۰۶ آذر ۰۲ ، ۲۲:۱۳
  • ۲۳ نمایش

صبح است

۲۹
آبان

هنوز هوا تاریکه. روشن نشده

اتوبوس جلو چشمم رد شد

اتوبوس دوم پشت بندش اومد و حتی تووایستگاه نایستاد‌

الان من موندم و صبح زود و ایستگاه خالی و پول اسنپی که همینجور میره....

  • ۰ نظر
  • ۲۹ آبان ۰۲ ، ۰۶:۳۱
  • ۲۲ نمایش

سطل آشغال

۲۸
آبان

احتمال میدم دقت نکرده بودین
سطل آشغال تو فروشگاهها پیدا نمیکنین!
یکی هست قبل از گیت ورودی، جلوی در بیرون!
چرا؟
چون کسی تو فروشگاه چیزی نخوره بندازه توش و خدافظ

برا همین ملت میان یواشکی میخورن میندازن وسط قفسه ها!

ما هم با دوربین میریم چک میکنیم کدوم پفیوز بوده

عکسشو میذاریم همه ببینن

دفه بعدی حواسمون باشه بگیریمش تحویل پلیس بدیم :))

خیلی جدی

  • ۰ نظر
  • ۲۸ آبان ۰۲ ، ۱۵:۱۵
  • ۲۳ نمایش

یه روز یه پسره اسکل اومد تو رفت جلو دوربین شروع کرد انگلیسی با لهجه هندی صحبت کردن! میگفت من فلانی ام.بچه ننه بابام. جنگ رو متوقف کنین😄😄😄

من نمیدونم اینا چی میزنن انقد قویه!

بززگوار! اولا اون دوربین صدا ضبط نمیکنه! دوما سه روزه پاک میشه. سوما دوربین امنیتی یه فروشگاه کوچیک میخواد صدای تو رو به جهان برسونه؟؟؟😄😄

وای خدا! با مردم که مستقیم کار میکنی، اصن یه فیلمیه هرروز واسه خودش!

  • ۱ نظر
  • ۲۶ آبان ۰۲ ، ۰۸:۱۵
  • ۳۶ نمایش

چند سال پیش تو مهدکودک کار کردم

به یه سری بچه ۳-۴ ساله یاد میدادم نظم چیه و چطوری قانونمند و درست زندگی کنن

حالا به یه سری نره غول بزرگسال و سالمند باید تو فروشگاه! یاد بدیم صف چیه، چرخ شونو وسط راه ول نکنن، خطای سامانه دولت و همه گرونیا تقصیر ما نیست.سر ما داد نزنن و ما خودمون شاکی ایم‌.

مگه تو کله پوک و ازخودراضی شون میره؟

  • ۰ نظر
  • ۱۸ آبان ۰۲ ، ۰۰:۵۰
  • ۳۴ نمایش