مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

۳۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

راز سالخوردگان

۰۸
فروردين

آدم ها بیشتر وقت ها به روی خودشان نمی آورند که چه اتفاقاتی بر سرشان هوار میشود

خودشان را گول میزنند تا بیشتر قابلیت سازگاری پیدا کنند

انسانهای مسن بیشتر گرفتار این عمل اند.اصلا بازیگرهای اصلی همانها هستند

جوانها تاب ندارند چون قابلیت انطباق ندارند چون بازی کردن را خوب نیاموختند,چون بر سر هر چیز جدال میکنند.

اما پیرها رمز زیستن اموخته اند.میدانند چند صباح زندگی,جای مخاصمه و مبارزه نیست,بدنبال بهره بری بیشتر و لحظات شادند.

هر چه بیشتر خودت را گول بزنی و حقیقت را فراموش کنی,راحتتر زندگی میکنی

ماهی های تنگی بیشتر زندگی میکنند که برکه و دریا را از خاطر برده باشند و به همین اندک جا و غذا عادت کرده باشند و خوشبختی را در همینجا ببینند.ماهی آزاده ای مرد که سودای رهایی داشت

هر روزه ب خاطر بیاوری,از پا درمیایی....دنیا جای زیستن نیست.ب تصمیم توست,هر روزه یادآوری کنی یا بدست فراموشی بسپری

  • ۰ نظر
  • ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۲۴
  • ۹۶ نمایش

ماندگاری دوستی

۰۸
فروردين

باید قبول کنم دوری و دوستی

این برای همه بهتره.

  • ۰ نظر
  • ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۳۲
  • ۱۲۹ نمایش

آهنگ جدید

۰۸
فروردين

خسته‌ ام

محمد علیزاده میثم ابراهیمی


دلت نخواست نگو نشد میشد اگه میخواستی اما رفتی
با اینکه خستم عاشقم
دلم میخواست یه جور دیگه میشد ته مسیر زندگیمون
دلم میخواست تا آخرش یه ریز ادامه داشت این عاشقیمون
دلم میخواست تموم نشه نری تو بهتری از هر کی دیدم
حالا میفهمم عاشقم


هوای بهارانه با این آهنگ صدها بار تکرار میشه ....

هر روز...

  • ۰ نظر
  • ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۱۷
  • ۳۱۰ نمایش

لگدی

۰۷
فروردين

انقد دکمه ی پاور کامپیوترو با "پا" روشن کردیم، عادت کرده

حالا که با دست میریم سمتش، حالیش نمیشه

لگدی شده بچه ام!

  • ۰ نظر
  • ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۲
  • ۸۸ نمایش

ماهی آزاد

۰۶
فروردين

از قسمتی بر داشتمش که فروشنده میگفت دیرتر می میرن ماهیاش.

کلی صبر کردم برا پیدا کردنش. ماهی نسبتا بزرگ با باله و دهن سفید

چابک بود. سخت اومد تو دست فروشنده....

از وقتی اومد شروع کرد به ناسازگاری.

سه بار از تنگ پرید بیرون. دنیاش کوچیک شده بود و طاقت نداشت.

میخواست اعتراضشو یه جوری به گوش مون برسونه.

سه بار انداختمش تو آب و آخرش روی تنگ رو توری کشیدیم تا موقع جهش بیرون نیاد.

بازم میپرید.صدای جهیدنش میومد.نشستم کنارش.باهاش حرف زدم.براش حمد خوندم.

فک کردم آروم شده. فک کردم مثل بقیه رام شده.به محیط کوچیک جدیدش خو گرفته...

شب با ماجراهای گند خونه تکونی و صبح با اتفاقای خوب سال تحویل!! 12 ساعت شایدم بیشتر...به خواب پناه برده بودم.

کسی که تو دلش آشوبه ، باید هر لحظه کنارش باشی و نوازشش کنی...نه ترک...

باید میبودم و باهاش حرف میزدم اما شرایط اجازه نداد...

ماهی سرکش و طغیانگر ، به جای جدیدش خو نگرفت.

نمیدونم چرا ، شاید بر اثر ضربه های ممتد با دیواره، شاید دعوا با بقیه، شاید مریضی و هزار تا شااید دیگه؛ خو نگرفت و روز اول عید، مرگ رو به بودن ترجیح داد

ماهی ها هم با هم فرق میکنن.یکی چریکی و یکی سازگار....

  • ۰ نظر
  • ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۹
  • ۱۹۸ نمایش

تنگی

۰۵
فروردين

محدودیت به تنگم میاره.خفه میشم.میتونم بهتر از این باشم. میتونم وقتمو تلف کارای بیهوده نکنم.میتونم حس آزادی داشته باشم اما محدودیت نمیذاره.اینکه بلد نستم تا انجام بدم دیوونه م میکنه. شد سومین عید....

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۳۶
  • ۹۲ نمایش

فوکوس

۰۵
فروردين

اونروزا کارش پیش من گیر بود که هر روز حرف میزد و آهنگ میفرستاد و لحظه هامو پر میکرد.

بعدش که رفت ؛ فقط موقع هایی پیام داد که سوال داشت یا بازم کارش گیر بود...

امسال حتی تبریک عید نگفت ؛ دیگه احتیاجی نیست که حرفی درمیون نیست.

بعضیام اینجورین. کلا هر وقت میام رفاقتمو با کسی محکم کنم ، شوهر میکنه و دیگه این رابطه اون قبلی نمیشه...

با دختر جماعت رفاقت نکنین.دخترا نمیتونن همزمان چن نفرو داشته باشن. دخترا که شوهر میکنن، همه توجه شونو معطوف میکنن سمتش.

دخترا بعد ازدواج مختص میشن برای شوهرشون. دوستی با دخترا سست و ناپایداره.

انتظار نداشته باشین بعد ازدواج اسمتونو به یاد داشته باشم که ذهنم جای دیگه س....

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۴۰
  • ۱۱۲ نمایش

تبریک دورادور

۰۵
فروردين

آی شمایی ک من به روم نیاوردم و شمام به روتون نیاوردید;

از همین تریبون بهتون تبریک میگم

گرچه صداش ب گوشتون نمیرسه

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۴۸
  • ۱۴۵ نمایش

رضای خدا

۰۴
فروردين
میگفت باباش خواب دیده ک همچین ادمی میاد خواستگاری...والّا ک راضی بشو نبود
این یکی رم مث بقیه بیرون میکرد....
خدا میدونه سرسخت ترین بنده هاشو چجوری راضی کنه..
شما ب قسمت معتقد نیستین؛ولی من میگم باباش همه رو رد کرد که برسه به همین کسی که بهترین بود برای دخترش...که با هم به ارامش رسیدن.که با هم تکمیل شدن...
راضی باشی به رضای خدا؛همه چی حلّه....
خودش جفت و جورش میکنه
  • ۰ نظر
  • ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۱۷
  • ۱۱۶ نمایش

شهرزاد 6

۰۳
فروردين

شادی نقاب بود و کسی باورش نشد...

قسمت 19
  • ۲ نظر
  • ۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۲۵
  • ۲۳۹ نمایش