مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

بی معرفت

جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۴۱ ب.ظ

قرار شد صبح و عصر یه روزایی شیفت وایسیم نوبتی.

صبح بجای هفت و نیم بشه یه رب به هفت

عصر بجای دوازده بشه چهار

من مسیرم دوره. صبحا با ترافیک که نور علی نور میشه. تقریبا یک ساعت تو راهم. خیلی خوب برسم هفت و نیمه. زودتر نمیشه. گفتم اگه میشه واسه من یه جور دیگه عصرا جبرانی بذارین.

یکی از همکارا که خونه اش نزدیکه, گفت باشه من جای تو میام,تو عصر جای من وایسا 

اونروز نمیدونستم نوبت عصرمون 4 ساعته. گفتم باشه

فرداش از غضب داشتم میترکیدم. برای 45 دیقه میخواست 4 ساعت از من سواری بگیره. واقعا چی فک کرده با خودش؟

بهش گفتم انصافتو شکر. 45 دیقه برابره با 4 ساعت؟!؟!؟ 

گفت خودت گفتی عصر جبرانی باشه قبول میکنی....

گفتم اینطوری؟!

اینا همون جماعتی اند که تا میبینن بهشون احتیاج داری , مث گاو میدوشنت و ازت سواستفاده میکنن

همون جماعتی که رباخواری میکنن و براشون مهم نیست احتیاج تو وقت سختی یعنی چی.

ربا که تو پول نیست. تو زمانم هست. محبتم هست. 

بعدم به اسم آدمای مذهبی و چادری و ریش و پشم دار سوار جماعت میشن و دِ برو! سواری بده.مثلا معلم قرآنم هست!! فک میکردم یه چیزایی بیشتر حالیشه.

زهی خیال باطل!

فرداش میدونی چی کار کردم؟ ساعت 5 و نیم از خواب بیدار شدم و 6 زدم از خونه بیرون و با اولین اتوبوس خط راهی شدم و 7 رسیدم ولی به خودم مطمئن شدم که سواری به غیر نمیدم!

الحمدلله که شیفت صبحمون کلا منتفی شد و الان زمانهامون کلا عوض شد ولی همون اول کاری فهمیدم با چه آدمایی سر و کار دارم. باس دودستی کلامو بچسبم باد نبره که اینا از رو جنازه آدمم رد میشن برا رسیدن به راحتی خودشون.

بی معرفت.

  • ۹۶/۰۹/۱۰
  • ۱۹۰ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی