Gone Girl
فیلم دیگه ای که این چندوقت دیدم، Gone Girl بود؛یه شب تا صبح به قیمت قرمزی چشم؛ اما واقعا چسبید:))
من برخلاف روایتی که داستان داشت و زنه رو یه هیولا نشون داد و مرد قصه رو یک قربانی ، همچین نظری ندارم...
کلیدواژه های این فیلم: رسانه ، زن و خیانت بود.
شما با این سه عنصر چی میتونین بسازین؟
اما نویسنده، یک داستان جالب و حیرت انگیزی بوجود آورده که ممکن نیست با این سه عنصر به ذهنتون خطور کنه...
ایمی، در بطن رسانه پرورش پیدا کرده. پدر و مادرش از بچگی بهش یاد دادن نقش بازی کن! اونی باش که نیستی!
و این زن، همه ی زندگی اش داشت تمرین میکرد تا چطور نقاب داشته باشه.چیزی که رسانه ها میخوان.
داستان، مثل همه ی داستانهای معمولی دیگه، موضوع خیانت شوهر به همسرش رو داره.
اما جذابیت داستان مربوط به زمانی میشه که واکنش زن قصه رو میبینیم
من تازه متوجه شدم همه ی مردها قابلیت مستعد خیانت رو دارن و حدود 70 درصدشون هم مرتکب میشن.تو همه جوامع
اما زن چه واکنشی داره؟چه واکنشی میتونه داشته باشه؟
یا اینکه بکشی کنار و تف بندازی تو صورت طرف
یا اینکه ندیده بگیری و زندگی کنی
یا اینکه انتقام بگیری!
این قصه به این دلیل جذابه که انتقامش، انتقام معمولی نیست!
شیرت حلال ایمی! این حیوون عوضی که حالا خودشو به موش مردگی زده ، همونی بود که تو موضع ضعف، روی تو دست بلند کرد و بعد بالاکشیدن همه زندگی و چشیدن طعم تو، سراغ یکی دیگه رفت.
نوش جونت هرکاری که کردی و هر انتقامی که گرفتی:)
تو یک بیمار روانی نیستی.تو یک زن عاقل هوشمندی که اجازه ندادی احساساتت بهت غلبه کنه و مثل همه زنهای دیگه تو سکوت و خفت زندگی کنی
دیدن این فیلم رو به همه برای فهمیدن نقش تاثیرگزار رسانه و همچنین تربیت هوشمندی زنانه توصیه میکنم