پاسخ:
به نظرم این نهایت بیشعوریه که تو همچین حالی, کس دیگه ای رو هم درگیر کنی.
اتفاقا کاملا اختیاریه چون خودم تو همین شرایط بودم و هستم اما ب خودم اجازه ندادم با کسی بازی کنم یا مث تفاله وقتی شیره شو کشیدم, بندازمش دور.
اگه همچین کاری کردی یا در شُرُف انجامش هستی, بهت میگم شَرَف انسانی تو ساده نفروش.
داستان شیرین و فرهادم ازینجا نشات گرفت.اون بدبخت قربانی حماقت شیرین شد.
قربانی بازی شیرین و خسرو
آدما خودشون محیط اطرافشونو میسازن. اختیار دارن و میتونن به خودشون غلبه کنن, اگه بخوان.اگه شعورشون زنده باشه.
اون آدم اعتبارشو پیش من از دست داد.
چون هر چیزی رو میتونستم بپذیرم مثل دوست نداشتن یا دور کردن من اما نه بازی دادنم. ارزشش پیش من شکست
قبلا آرزوی خوشبختی میکردم براش.تو هر حالتی. اما حالا اونقدر وجودم از نفرت پره که بود و نبودش, معتاد شدن یا زنده نبودنش, برام فرق نداره. نه که آرزوی مرگ بکنم,چون ارزش همچین نفرینی رو هم نداره! بیتفاوتم. بره به جهنم . این بدترین رفتاریه که میتونم با کسی داشته باشم.