مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

۱۳ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

تنها در خانه

۰۸
اسفند

تنها در خانه یادتونه؟
فسقل بچه از پس همه کار برمیومد؟
ولی هنوز بچگیشم داشت؟
تو فروشگاه هم میبنم تنها در خانه رو😅بچه ای هست ،یه سبد یا چرخ برمیداره که از قد و قواره ش خیلی بزرگتره!
با اعتماد بنفس کامل میچرخه تو فروشگاه به اون بزرگی. خرید میکنه میاد تو صف وایمیسه. ولی قدش به صندوق نمیرسه😅 خریدا رو میذاره تو پلاستیک. رمز کارتو میگه و تمام!
تا الان دو نمونه دختر تنها در خانه دیدم!
فسقل بچه تحلیل هم بلده! از قیمتا هم ناراضی میشن گاهی که چقد گرونه!
وقتی یکی دو بار با پدرومادرشون اومدن فهمیدم اینا در اینده یه کاره ای میتونن بشن...! یه تاجر موفق یا یه کار افرین حتی...
ننه باباش کاره ایه؟ نه....! اتفاقا پدرومادره معمولی اند. خیلی هم از زندگی راضی نیستن. وقت خرید هم ندارن که بچه رو میفرستن ولی جسارت انجام اقدام رو به بچه میدن...
این همون عاملیه که باعث میشه بچه از رشد و شکست نترسه.... همیشه رو به اقدام باشه نه سکون.

یه پسر دیگه هم هست کلاس پنجم.
خیلی لاتی و مسلط میاد.
ابن دفه ازش پرسیدم تو کار هم کردی؟
گفت یکسال شاگرد مکانیکی بودم
پرسیدم بابات این کاره است؟(برجهای اطراف ما همه افراد شاخص هستن)
گفت نه! بابام فرسنگها از این کار فاصله داره!
گفتم با رضایت رفتی سر کار؟باباتم راضی بود؟
گفت اره.

حاجی...من قول میدم و امضا میکنم این پسره فردا یه کاره این مملکته...
چون تجربه کردن رو از سنی شروع کرده که براش جز تنوع و لذت هیچ هزینه ای نداشته
و وقتی به زمان انتخاب کار برسه،میدونه چی کار بکنه....

  • ۰ نظر
  • ۰۸ اسفند ۰۲ ، ۱۴:۳۳
  • ۷ نمایش

حق و ناحق

۰۷
اسفند

 یه خطبه نهج البلاغه هست که امام توش از قوم قریش به خدا شکایت میبره:

خداوندا من از قریش و کسانى که آنها را یارى کردند به تو شکایت مى آورم،(خیلی علنی، امام، بالاترین مقام بعد پیامبر، که میتونه اسوه صبر باشه، به خدا شکوه میبره! چون صبرم حدی داره!)

 آنها پیوند خویشاوندیم را قطع کردند و پیمانه حقم را واژگون ساختند (حق کسی رو بگیری، تو صورتش تف کردی.میخواد امام باشه یا هرکس دیگه. درد داره)

و همگى براى مبارزه با من در مورد حقى که از همه به آن سزاوارتر بودم، همدست شدند و گفتند: اى على! بدان پاره اى از حقوق را باید بگیرى و پاره اى دیگر را باید از آن محروم شوى (زر مفت و قانون من دراوردی یه سری پیرپاتال احمق که قدرت دستشون بوده و زور گفتن. حقو ناحق کردن...)

 اکنون یا با غم و اندوه بساز یا با تأسف بمیر!! ( یا به تعبیری ؛ همینی که هست!! مشکل خودته!)


میبینی ؟

علی هم که باشی، یه جایی به درد میایی و نمیتونی تحمل کنی...

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۰۲ ، ۰۱:۵۳
  • ۹ نمایش

لاشی ترین رفیق دبیرستان که انواع مردها رو تجربه کرده بود، مدال المپیاد داشت و دو رشته خونده بود وقصد رفتن داشت و چندین سال تنها زندگی میکرد، اتفاقی دیروز پیجشو دیدم

متوجه شدم ازدواج کرده و با همسر گرام، دور از شهر، تو یه روستایی تو شمال داره با دوتا سگش زندگی میکنه و محصول میچینه...

حتی اونم به سروسامون رسید و داره رویاهای منو زندگی میکنه 

ولی من تو نقطه اولیه زندگیم دارم سگدو میزنم...

چرا خدا؟

  • ۱ نظر
  • ۰۱ اسفند ۰۲ ، ۱۲:۵۰
  • ۱۹ نمایش