مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

نبین و نشنو و رد شو

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۱۳ ب.ظ

یکی از اقداماتی که تو فروشگاه موقع زدن صندوق یادم دادن این بود که نشنو! 

یا بشنو و رد شو، انگار که نشنیدی!

این برای من ، سختترین کار بود. چون آدمی ام که واکنش نشون میدم به همه چیز.

چه مثبت و چه منفی.

گفتن اگه این کارو نکنی، خودت دیوونه میشی...

در کل که آدمی ام با همه سعی میکنم خوش اخلاق باشم و بخندم چون برای خودم خوبه. چون روحیه خودم بهتر میشه

اما یه روز یه حیوون اومده بود که مشکل روانی داشت. شروع کرد به داد زدن. حتی مردم تو صف ازم حمایت کردن ولی اذیت شدم.

از اون روز منم سعی کردم چشمامو ببندم، گوشامو تعطیل کنم و فقط کار کنم.

اما امروز ترسیدم.

میدونی از چی؟

صبح که به بابام گفتم بابا، صدبار فلان چیزو گفتم، چرا نمیشنوی؟ چرا هر روز دوباره ازم درخواست میکنی، فهمیدم این تکنیک بابام تو زندگی بوده....

وقت مواجهه با چیزهای ناپسندش تو زندگی، اونا رو خیلی راحت حذف میکنه. انگار که واقعا وجود نداره

تا راحت تر زندگی کنی

و انقد رو این رویه تکیه کرده و ادامه داده که تو 65 سالگی دیگه نمیتونه واقعیتو ببینه. نمیتونه بشنوه. نمیتونه بدون اون پرده منو ببینه. منی که عزیزترین زندگیشم...

من از این ترسیدم....

از پوشیده شدن واقعیت تو وجودم

از اینکه همه چی رو با این رویه انکار کنم انگار نیست....

وای؛ خدایا....

  • ۰۲/۱۲/۱۸
  • ۱۶ نمایش

نظرات (۳)

داری کم کم به راز های تاریک روانشناسی پی می بری.....

  • زری シ‌‌‌
  • عه تکنیک من :))))))))))

    پاسخ:
    آیندتو تو این پست به نمایش گذاشتم :)
  • زری シ‌‌‌
  • فعلا نظرم اینه که اگه با ایگنور کردن باعث میشه راحت تر  عبور کنم بذار عبور کنم .

    پاسخ:
    اون آدمام همین نظرو داشتن.
    الان دیگه هیچ صداییو نمیشنون
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی