مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

وقیح یا شرمنده

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۲۸ ب.ظ



وقتی بچه ای رو به خاطر کار اشتباهی دعوا میکنی،میتونه واکنشای مختلفی داشته باشه؛

یکی وقیحانه دروغ میگه و همه چیزو انکار میکنه یا در درجه بالاتر ،گردن کس دیگه ای می اندازه.

یکی معصومانه تو چشات نگاه میکنه و حرفی نمیزنه اما پشیمونی و شرمندگی رو از نگاهش میتونی بخونی.


- اینکه کدوم در آینده کارشو تکرار میکنه و کدوم درست زندگی میکنه،معلوم نیست. شاید اونی که وقیحانه دروغ میگفت،به عنوان "بازیِ دروغ گفتن" ، این عمل رو تو این سن انجام داده و تو بزرگسالی نسبت به زشتی کارش واقف شده اما اون یکی بر مبنای فطرت کودکانه عمل میکرده و تو زندگی واقعی و روابط بزرگتر میخواد به دروغگویی میرسه.

قضاوت درباره درستی و پاکی وجود اونا، نه کار منه نه هیچ کس دیگه.من فقط به عنوان مربی اجازه دارم تو محدوده زمانی خودم مسیر درست اخلاقی رو که بر مبنای ارزشهای دینی و اجتماعی مون وجود داره،یاد بدم و تو وجودشون تثبیت کنم - 


اما غرض از گفتن، نوع واکنش افراد دربرابر مچگیری بود. یکی تو چشات نگا میکنه و بدتر از کار زشت قبلی،ماله میکشه.

یکی میگه میدونم کارم اشتباه بود.ببخشید.امیدوارم دیگه تکرار نکنم

آدما فرق این دوتا رو خوب میفهمن و از هم تشخیص میدن.

  • ۹۸/۰۳/۲۹
  • ۲۱۲ نمایش

نظرات (۳)

من توی موقعیتش وقتی بچه بودم قرار گرفتم... من دومی بودم اما به نظرم نباید گاردم رو در برابر انسانی ضعیف تر از خودم پایین می آوردم ، که از موقعیت پیش اومده همه عزت نفس من رو نابود کرد .
به نظرم اولی شاید اشتباه کنه، شاید کارش گناه باشه اما در آینده عزت نفس بیشتری خواهد داشت احتملا چون به هیچکس اجازه نمیده که باعث بشه حس بدی نسبت به خودش داشته باشه و کمتر به قضاوت دیگران درباره خودش اهمیت میده.
پاسخ:
من اولی بودم!
تا دلتون بخواد روشهای مختلف دروغ گفتن رو تو سن دبستان تجربه کردم
ولی ته دلم حس خوبی نداشتم.اتفاقا به قضاوت دیگران اهمیت میدادم که دروغ میگفتم.میخواستم هم به مقصود خودم برسم،هم تایید دیگرانو دریافت کنم.ولی از 13 سالگی انقلاب کردم و همه رو مچاله کردم و دور انداختم
چه جالب. تعریف جدیدی از این موقعیت بود. اینکه به عزت نفس هم ربط داره.
عناصر دیگه ای دخیل نبوده که عزت نفس خدشه دار شده؟
چرا، آبروم رو هم برد!
و تا مدت ها حس شدید عذاب وجدان داشتم و یه جورایی منزوی شده بودم اما براش مهم نبود!
اگر بچه ای اشتباه کرد، حس خدایی بهتون دست نده که بخواید سریع عذاب رو بهش نازل کنید... احترام و کرامت اش رو مثل یه آدم بزرگ حفظ کنید و تا اونجا که میتونید مسامحه و تغافل کنید.

پاسخ:
مسامحه و تغافل به تنهایی درست نیست
من اون زمانا که دروغ میگفتم،فقط خاله ام بود که از این کار بدش میومد. بقیه حتما پیش خودشون میگفتن بچه س. اما همون رفتار خاله ام باعث شد قبح دروغ برام بارز بشه.
اما عذاب الهی و خدشه دار کردن احترام و کرامت بچه مسلما تاثیر منفی میذاره:/
یه سوال؛ شما نسبت به دروغ الان چه حسی دارید؟یعنی دروغ میگید؟ یا براتون اهمیت نداره یا مغرضانه میگید یا کلا گذاشتید کنار؟
میخوام بدونم تاثیر اون واکنش تو بزرگسالی چیه
من هبچوقت دروغ نگفتم و الانم اهل دروغ نیستم اصلا.
اما میتونم بگم اون مشکلی که به خاطرش این رفتار باهام شد هنوزم هست :|

پاسخ:
ای بابا😑
یادمون باشه این نکات ریز و مهم تربیتی رو👍
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی