مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

چند مدل آشنایی

پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۴۴ ب.ظ

1. 

خانومه زنگ زده میگه جلسه اول خونه تون نیاییم.دوتایی برن بیرون. پارک که برا دختر خوب نیست، بهتره برن یه جای خوب.مثلا لابی هتل ، یه چایی یا بستنی بخورن، حرفاشونو بزنن..... :ا

آخه آدم حسابی...من اگه میخواستم برم دِیت که دیگه تو رو درجریان نمیذاشتم. اول بر اساس قیافه پسره رو انتخاب میکردم، بعد باهاش حرف میزدم ببینم چند مرده حلاجه بعد به تو میگفتم. حالا تو میگی برین بیرون بستنی بخورین؟!

گفتیم جلسه اول برامون مهمه تو خونه باشه. گفتن پس باشه بعد ماه رمضون. الان فرصت نمیشه.

اونوقت ساعت 10 شب ، تو لابی هتل ، برا قرار گذاشتن با یه پسر برا دفه اول مناسبه و فرصت میشه؟!

2.

ترجیح دادم تو فضای مجازی اول با پسرا آشنا بشم . اینطوری بهتر میشه باهاشون حرف زد و حرفای واقعی خودشونو شنید.

برا همین تو دایرکتم پا میدم به اونایی که ازشون بدم نمیاد، بیشتر حرف بزنیم.

دیگه احساس کردم زیادی داره کش پیدا میکنه.ترسیدم طرف اگه قصد جلو اومدن داشتن، میومدن.

یه استوری گذاشتم مفهوم رو برسونه که اهلش نیستم و آشنایی حتی اگر برا ازدواجه ، باس خانواده درجریان باشه و از اون به بعد ، پا دادن رو کمتر و کمترکردم.

دیگه از دایرکت خسته شده بودم.هردفه میرفتم، دوتا بودن که همیشه پیام بذارن.

بالاخره یکی اومد جلو و شماره خونه رو گرفت.

ولی الان مُده پسر قبل خواستگاری شرط بذاره؟ :/

پسره میگه یا 14 سکه قبول میکنید یا نمیاییم. برا ما انعطاف مهمه.

میگم یه جلسه همو ببینیم که اصن ببینیم انعطاف جایز هست؟! اول با سبک خانوادگی تون آشنا بشیم، بعد درباره مهریه حرف بزنیم.

میگه شکست عاطفی بوجود میاد. هرچی مادرم صلاح بدونه ://///

اگر بدونید تو دایرکت چه لِکچری درباره دخالت خانواده و تکلفها میداد!!

چرا هرچی بچه ننه س گیر من میفته؟!!

3.

یه پسره بود زمان دانشگاه، میون فعالیتامون اونقد تابلو علاقه مند شده بود که خجالت میکشیدم.خیلی لطیف و محترمانه ابراز علاقه میکرد.

میدونسم چه به لحاظ ظاهری ، چه هم کفوی اصلا بدرد هم نمیخوریم. اصلا من به دید همسر نمیتونم بهش نگاه کنم؛

اونقد به این حسم مطمئن بودم و هستم که تا اینجا فک کردم اگه بتُرشم و تا آخر عمرم کسی منو نگیره، بازم حاضر نیستم...

وقتی میدونستم قرار نیست اتفاقی بیفته، فاصله ها رو بیشتر کردم و آخر همه فعالیتامم قط کردم.

چند وقت پیش دوباره پیام داد و یه چیزایی از 5 سال پیش گفت که دهنم وامونده بود...هنوز جزئیات ریز حرفا و حرکات و کارای من یادشه ، درصورتی که هیچ وقت بهش پا ندادم و همه اینا چیزایی بود که درحضور دیگران اتفاق افتاده بود....

عجب چیز مزخرفیه علاقه...

  • ۹۸/۰۳/۰۲
  • ۱۸۴ نمایش

نظرات (۵)

ینی شما به روابط مجازی اعتقاد داری  ؟:| اونم جایی مثل اینستاگرام که آدما فقط از زاویه های قشنگ زندگیشون میگن ؟ :|:|
به نظرم شماره یک از همه منطقی تر بوده :|
پاسخ:
1. اعتقاد ندارم اما فعلا تنها جاییه که فرد پشت خونواده اش قایم نمیشه و بهتر میشه اول خود خودشو دید.
چون آثار حاصل از یک نفر، نشانه تفکرات و دیدگاههای مهم زندگیشه.
درصورتی که موقع خواستگاری فقط نوع رفتار رسمی شو میشه دید و خیلی راحت میتونه همه چیزو تغییر بده و شبیه به چیزی بکنه که تو دوست داری.

2. من از زاویه قشنگ زندگیم نمیذارم و همه چیزو سعی میکنم منعکس کنم.
اما همین چیزهای مختلف هم "انتخابیه" و نمیشه تصور کرد منعکس کننده همه زندگیه
و به تبع، کسایی رو دنبال میکنم که همچین نگاهی دارن و اینستاگرام بیشتر آینه عقایدشون باشه تا چیزای قشنگ
فضای مجازی فقط اینستا نیست.وبلاگ و تلگرام و تویتر هم هست.

3. فضای مجازی، دیدن روابط موقع کار و بیرون از خونه ،در کنار خانواده، بنظرم کاملترین شرایط رو برای انتخاب فرد ارائه میده.


شماره یک قراره بعد ماه رمضون زنگ بزنه
اینکه بخواید با خصوصیات پسرا از روابط مجازی آشنا بشید تا حدودی کمک میکنه اما اصلا پیشنهاد نمیکنم که روی این روابط برای ازدواج حساب کنید.
کلا پسرا برای جلب توجه دخترا خوب حرف میزنن، گول نخورید، مثل همون پسری که اون جزئیات رو یادشه اما عقلش نمیرسه که تفاوت ها و اختلافات و عاقبت کارش رو ببینه.
توی خاستگاری هم بهتره بیشتر روی گذشته افراد تاکید کنید به عنوان مرجع موثق اطلاعات، نه بلف های یه پسر مغرور و خودشیفته (شاید) که برای جلب توجه هر حرفی قشنگی که فکر کنید میزنه!
پاسخ:
تشکر
تا حدودی به این حرفا رسیدم
ولی باز این نوع آشنایی رو ترجیح میدم به اینکه ریش قیچی فقط دست مادرها باشه
چون بارها جوری پیش رفته که انگار من دخالتی در روند کار نداشتم
اما حالا خودم یه پای اصلی قضیه ام
منتها باید حواسم باشه اولش با چشم باز و عاقلانه پیش برم.
توصیه های خوبی بود؛ ممنون
سلام عزیزم.
در مورد اول حقیقتا بابام نمی ذاشت. حتی من یادمه بارها و بارها و بارها سر خواستگارای مختلف رو مخش کار کردم که بذاره بعد 4 جلسه اقلا یه جلسه بریم بیرون! معتقد بود که نه هیچ لزومی نداره. سر امیرحسین اولین بار بود که با خواستگار می رفتم بیرون 😐

منم یه بار یه خواستگار مجازی داشتم! مامانم آنچنان رفتاری باهاشون داشت که نگم بهت بهتره. بذار تصوراتت از مامانم خراب نشه 😐😐😐😂😂😂
چه پسر منعطفی بوده واقعا😑

منم دلم برا اونایی که دوسم داشتند می سوزه! حالا نه که آش دهن سوزی بوده باشم اما بالاخره تو محیط علاقه به وجود میاد... منم گاهی بهشون فکر می کنم حتی... 


خوب می کنی که ریش و قیچی رو به دست می گیری... والا اگه به پدر مادرا باشه، از سر خیرخواهی!!!! و صلاحدید!!! آدمو با هر صلاح دیدن سر سفره عقد هم می شونند.

پاسخ:
گویا دیگران سر این موضوع خیلی رله اند و اصن مرسومه برن بیرون😕 ولی حقیقتا من نمیپسندم. اونم برا جلسه اول. حالا همه چی اکی شد،آره.بریم بیرون ولی از اول،یه کاره تو کتم نمیره

دیدم وقتی دارم قضیه این پسره رو برا مامانت تعریف میکنم و گفتم کجا آشنا شدیم،قیافه اش اینشکلی شد ولی به روی خودش نیاورد😐!!
بعدا فهمیدم خودش منعطف بوده،مامانه سوسه میومده! حالا بذا سر فرصت کاملشو تعریف میکنم!!(دستها را به هم مالیده و منتظر میماند!)

ولی باز خداروشکر مامان و بابا به حد اعلی اختیار خیلی چیزا رو به دست خودم سپردن و حتی اگه بخوام برم ته چاه،اولش همه چی رو توضیح میدن،باهام شرط میکنن و عواقب همه چیزو به عهده خودم میذارن و میگن حالا بپر!
واقعا اینو تازه متوجه شدم.خدا خیرشون بده
آخه مامانم چند مورد این طوری دیده که آخر عاقبت خوشی نداشته.
البته من کلا معتقدم ازدواج آخر عاقبت خوشی نداره :)))
و اساسا قرار نیست برا آخر عاقبت خوش آدم ازدواج کنه.
اما به هر حال مامانم ذهنیت خیلی منفی ای نسبت به این موضوع داره و این واکنش منفی رو هم نشون داده 😐
آخ جون کی تعریف می کنی حالا؟
خوبه. سبک تربیتی جالبی به نظر میاد. مامانم هممممییییشه میگه عمه بچه هاشو خیلی خوب بزرگ کرد. شماها رو میگه. دیگه نگم که از سر حسادت می گم حالا ما م خوبیم :)))))
پاسخ:
هروقت همو ببینیم!

فک کنم نوشته های این وبلاگ یک رشته دراز انتقادات من به پدرومادر باشه که خیلیاش رو اینجا هم عمومی نکردم! اما از وقتی کلاس تربیت کودک رفتم،در عین نقص ها،یه سری نکات رو متوجه شدم که مامان اینا در بهترین حالت ممکن برای ما اجرا کردن و قابل تقدیره.به گمونم پدرومادر شما نیز همینطور.
من حتی کلی خاطره خوب تربیتی از مادر شما دارم :)
قطعا همینطوره. 
منم کتابایی که می خوندم دقیقا هر دو حس مثبت و منفی رو داشتم.
دیگه آدمیم دیگه
مسلما زینب هم در آینده همچین نظری داره و این تناقضی با سعی و تلاش من برای خوب بودن نداره
پاسخ:
اوهوم.
امیدوارم نسل به نسل،نکات مثبت شو بیشتر کنیم
همون کاری که پدرمادرای ما در برابر تربیت نسل قبلشون کردن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی