مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

رستگار

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۰۴ ب.ظ

اوایل فکر میکردم راه رستگاری,قاطی نشدنه.

 آلوده نشدن. با مردم ترکیب نشدن,راه دنیا پیش نگرفتن. نخوردن و نپوشیدن.

ولی الان میگم هرچیزی حد تعادلش,حتی رو به پایین، بد نیست. منتها ؛ باید یاد بگیری چطور ازش جدا بشی که نه به گذشته ی خوبت آسیب بزنه نه در زمان حال, دلگیر باشه و نه آینده رو تحت الشعاع قرار بده.

یه مثال میزنم؛

دایی بزرگم هروقت میومد خونه مون,موقع رفتن یه صلا میداد,کل خانواده شون تو سه سوت باس اماده میشدن و جلو در بودن که خداحافظی کنن و برن

در آنی خونه جوری خالی میشد انگار نه انگار همین یه دیقه پیش پای بساط چایی بودیم. انگار نه انگار ما بچه ها چن ساعت پیش غرق بازی بودیم.

دایی همیشه راحت میرفت اما معمولا بچه ها یه چیزیشونو جا میذاشتن. کیفی ،جورابی ، یا هر وسیله ای. این نشون میده اونا به اندازه دایی,مهارت سرعت عمل تو کندن و رفتنو نداشتن. من خودم از لحاظ عاطفی ضربه میخوردم. ضربه یکهو خالی شدن خونه،دوباره تنهایی و سکوت و خونه معمولی . اینم بی تجربگی من کودک رو نشون میداد که نمیدونستم در شرایط مختلف چطور عمل کنم تا کمتر آسیب ببینم.

اینو گفتم که مثال بزنم چطور باید قاطی شد و راه رها شدن و کندن رو بلد بود...

میشه خورد و لذت برد و استفاده کرد؛ اما وقتی که بدونی همه اش موقتیه، باید بری.

باید بدونی وقتی صدا زدن,چطور سریع و بامهارت از همه چی جدا بشی و بری...

بدون اینکه چیزی جابذاری,بدون اینکه غمگین بشی و ضربه بخوری.چه در مقام میزبان که قراره بمونه,چه میهمانی که داره میره...

درسته اگه کسی لباس کمتری داشته باشه,سریعتر میتونه خودشو برای رفتن جمع و جور کنه اما لخت به مهمونی اومدن برای اینکه موقع رفتن راحتتر بری هم راه درستی نیست. یه لباس خوب و نسبتا زیبا درشأن مهمونی اما بی تشریفات میتونه نه مانع رفتن باشه نه حس کمبود و خلا ایجاد کنه.

اصلش همینه؛ بهره مندی متعادل از دنیا در عین آماده باش همیشگی برای رفتن...

  • ۹۶/۰۱/۱۴
  • ۳۲۹ نمایش

نظرات (۴)

بابام تلفتم زود قطع می کنه
دقت کردی؟
مثلا در اوج خنده و ایناس
یهو می گه خب خدافظ بوق بوق بوق😂
چند بار شده که به شخصه داشتم خدافظی می کردم و اینا یهو دیدم عه قطع شد :)))


تازه خونه عمه جون ازون جاهایی بوده و هست که ما خییییلییییی می موندیم
خیلی که می گم یعنی به نسبت بقبه جاها تفاوت فاحش داشت و انقدی بود که ما می تونستیم ولو شیم و وسایلمونو از خودمون جدا کنیم که بعد یادمون بره :)))) چون بقیه جاها "چه چیدنیست که باید نچیده برچیدن" بود


بساط عمر نیارزد به زحمت چیدن
چه چیدنیست که باید نچیده برچیدن
چنان بساط عمل پهن کن در این عالم
که دست و پا گم نکنی به وقت پرچیدن

:)
پاسخ:
مامانبزرگم اینجوریه☺

اره. قبول دارم. خونه ما زیاد میمونین. الان که واقعا اینو میفهمم
جدیدا دایی که میاد,یه جوری میمونه که انگار اون ضربه های قبلی رو ترمیم میکنه...
حتی! عید دیدنی دایی از استانداردای معمول هم بیشتر بود!😮😮
باعث خوشبختی ماست😎😊

چه شعری👌 چکیده تمام این پست
تو 4 بیت
میشه من اینو جاهای دیگه استفاده کنم؟ اجازه هست؟ 
این تعادل واقعا خیلی مهمه.  البته من همیشه باهاش مشکل دارم و می خوام یه لذت و شادی و بزن بکوبی که شروع شد، تموم نشه دیگه!!! :))
ولی اگه قشنگ رعایتش کنیم، همه چیز زندگی آدم سر جاش می شه. :)
پاسخ:
اره. ادم میخواد خوباشو فریز کنه,همونجوری نگه داره
ولی فک کنم چون جاری و رفتنیه,اینجوری ادم میخوادش
مث برف...
اگه همیشگی باشه,اونقد خواستنی نمیشه
منم شعرو از پروفایل فاطمه سادات -همون دوستم!- کش رفتم... یعنی در واقع حفظش کردم...
ازش اجازه م نگرفتم
به نظرم اجازه م نمی خواد اصلا


می گم... شما برگشتید؟
پاسخ:
تچکر

نه😒😥
گیر کردیم تو برف
موندم که مراسم هفتم هم بریم
جاده برفی بود,اونجام نرفتیم
دوروز باس صبر کنیم افتابی شه
احتمالا فردا
موافقم! اگه همیشگی باشه، خواستنی بودنش کم می شه. :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی