مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

دردی کشان

جمعه, ۲۴ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ب.ظ

ته هر فشار یا هیجانی,یه لذت نهفته پنهانی وجود داره

مث دیوونه هایی که فلفل تند تند تند میخورن و میسوزن اما حال میکنن...

مث دیوونه هایی که از بلندی میپرن و زهره شون از ترس میترکه اما کیف میکنن...

مث اونایی که تو روابطشون کتک زدنو دوس دارن

مث لذت خماری و گنگی سردرد بعد شراب

ته هر دردی,یه لذتی هست. تنها به کسی میرسه که اون دردو تحمل کرده باشه

کار عاقلانه ای هم نیست. آدم معتدل و طبیعی,اعمال بالا رو مرتکب نمیشه

اما انقد اون لذت کشش داره, دردشو تحمل میکنه.

یه روزایی بود تشنه درد کشیدن بودم...

میگفتم خدا بده؛درد بده که لذت سربلندی بعدش پیش تو, در برابر درد,هیچه

 یه موقع هایی جسمم نمیکشید این همه دردو

ولی روحم پررو پرو هنوز لذت میبرد از بازی خدا.آخه یه کششی داشت

 از یه جایی به بعد,دیگه تموم شد.

رو کردم به خدا گفتم بازی بسه. بردار این بارو از دوشم

حالا نشستم زندگی معمولی خودمو میکنم. مث همه آدمای معمولی دیگه

اعتراف میکنم که توان نداشتم. کم آوردم. فقط با سه سال بازی خسته شدم...

یه زمانی فک میکردم به اونایی که ایست نمیدن وسط بازی.

اونقد بازی میکنن,اونقد تحمل میکنن,اونقد پیش میرن که تموم بشن. یعنی درد تمومشون کنه اما دست از این لذت نکشن...

میدونی ؛ اینا خیلی پایه ن. اینا زندگیشونو پیشکش کردن

کسی معنی عشق بازی و این لذتو میفهمه که لااقل تو یه "قمار" شرکت کرده باشه...

اگه نمیفهمی,یقه مو نگیر. منم منطق این آدما رو درک نمیکنم.

  • ۹۵/۱۰/۲۴
  • ۳۲۹ نمایش

نظرات (۶)

  • یگانه زهرا
  • عههههههه
    چه قدر متنتون باحاله 
    خیلی خاصه
    پاسخ:
    سپاس
    خیلی خوب توضیح دادی، خیلی خوب گفتی، قشنگ میفهمم چی میگی
    یادمه منم وقتی داشتم به معنای واقعی کلمه جر میخوردم یه لذتی توی اون لحظات احساس میکردم! اما حتا اون موقعم نخواستم خدا بیشترش کنه... منم کم آوردم الان تنها چیزی که میخوام آرامشه، وصل بودن به یه چیزی که بشه بهش اعتماد کرد، میدونی؟ این مدت انقدرررر چیزایی که روشون تکیه میکردم پشتمو خالی کردن دیگه کم آوردم، به قول تو ایست دادم...
    سخته زندگی، حتا اگه بخوای آسونش هم بگیری سخته باز
    پاسخ:
    آخ...
    طلب ساحل. رهایی از تلاطم. سکون و سکوت
    تموم شدن این همه هیاهو
    چیزی بود که بی وقفه سمتش میدویدم
    .
    .
    کتاب "سرگذشت یک غریق" از مارکز...
    با هر صفحه و خط به خطش, زیر و رو شدم و اشک ریختم و درد کشیدم
    از کجا حال منو انقد خوب توصیف میکرد....؟
    نمیدونم
    فقط میدونستم دوست دارم تهش,سرنوشتم مثل اون باشه
    توصیف نیاز به سکون و رهایی از سردرگمی اش , بیقراری مو کم میکرد.


    یه لیست از کتابات بم بده، برنامه کتابخونی فشرده دارم
    پاسخ:
    :)
    مغز من یه جوری طراحی شده که به طور عادی اطلاعاتی توش یافت نمیشه!
    یعنی میز جلو روم خالیه اما بک گراندش، قفسه های کتاب دیده میشه
    کافیه یه اطلاعات کوچیک، خیلی ملایم و کم رنگ از محتوای یه کتاب یا فیلم یا شخص داده بشه...
    محتواش و میزان علاقه ام درباره اش شروع میکنه به لود شدن :))
    مخلص کلام!
    هیچی یادم نیست الان!
    اصلا این کتابه هم یادم نبود خوندم!!
    حافظه جلبک و ماهی و اینا!
    ولی یههو جرقه زد و همه صفحه ها و توضیح هاش تو ذهنم ورق خورد!
    دارم رو حافظه ام کار میکنم
    بر من سخت مگیر...!
  • منِ ناشناس
  • مث دیوونه هایی که از بلندی میپرن و زهره شون از ترس میترکه اما کیف میکنن...

    واقعا این افراددیوونه محسوب میشن؟خب منم از این حرکت خوشم میادکه
    پاسخ:
    :))
    قبول کن حرکت عاقلانه ای نیست.
    امکان خطرش زیاده.
    اصلا ترس و تصورش، وحشتناکه
    ولی لذذذذذت داره! :))
    هرکسی دنبال این لذتها نمیره

    :* :*
    بر تو سخت نمیگیرم! اما اگه احیانن اسم کتابی یادت اومد که مشکلات یه ذهن بیمارو میتونست حل کنه دریغ نکن :دی
    پاسخ:
    چشم. هرکاری در توانم باشه ، انجام میدم نیلو :)

    چقدر دیوونه بوووودن خوووووبه ^_^ 
    منم خیلی موافقم که توی درد ، لذت هست اما یه شرط داره. که بپذیریش . بغل کنی اون درد و رنجتو ... ادم که بغلش کرد میوفته به حرکت . میوفته به لذت بردن از حرکت ناشی از اون درد....
    خیلی خوب همه چیو توصیف کردیا... :^_^
    پاسخ:
    بله! اگه حالشو داشته باشی!
    آره خب. شرط اول پذیرشه.
    مچکرم :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی