مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

چیزی که تو دست منه، شاید برای شما یه بستنی کیم گاز زده ی ساده باشه ؛

ولی برای من یه چیز دیگه داشت!

این بستنی، شیرینی مدیر فروشگاه، بعد یه همکاری مشترکه که به سرانجام رسیده

تو یه عصر گرم اواخر آبان ماه

وقتی هیچی نداشتم بخورم و نباید از صندوق تکون میخوردم...
آخ که نمیدونی چه طعمی داشت....نمیدونی مزه اش چطور به تک تک سلولای بدنم رسید...

اونروزا که نه پول داشتم نه رمقی برای اینکه اصلا به خودم فکر کنم یا برسم....

دمش گرم...

عکس گرفتم از این صحنه که تا عمر دارم، یادم بمونه

  • ۰ نظر
  • ۰۲ دی ۰۲ ، ۰۰:۳۹
  • ۷۷ نمایش

یکی از دلایلی که اومدم فروشگاه، ارتباط نزدیک بی واسطه با اصل مردم بود تا بیشتر بشناسمشون. ذائقه شناسی کنم اصلا.
یکی از چیزایی که خیلی برام جالبه، برخلاف تصورم، ملت خیلی به کالاهای نوستالژیک تمایل دارن همچنان. مثل صابون نخل سبز!
یا با وجود انواع رنگ و مزه ها مدلها همچنان پفک نمکی تو سبد خریدشدن هست با اینکه بنظرم خیلی بی مزه است!
یا یزید! ساقه طلایی!!! حاجی! اییییین همه درباره اش جوک ساختن ولی همچنان پرفروش!!
پم پم! پرفروش!!
ارزونی دلیل خوبی نیست.چون خیلی چیزهای دیگه هست که میتونه جایگزینش باشه.
این خیلی نکته مهمی رو میرسونه. اونم اینکه میشه تو فروش، بجای خلق یک چیز جدید، روی چیزهای نوستالژی دست گذاشت و مردم رو چاپید و مطمئن باشی نقطه خوبیه و شکستش کمتره!
این برای خودم خیلی تعجب اور بود.‌..
یه فروشنده خوب کسیه که این نکاتو بتونه دربیاره و بر اساس رفتار شناسی از خریدارانش ، با بهترین روشها، در راستای اهداف خودش عملیاتی کنه
هم خودش میپسنده، هم مشتری!

  • ۱ نظر
  • ۰۱ دی ۰۲ ، ۰۲:۵۵
  • ۳۳ نمایش

مرد زندگی

۳۰
آذر
تو فروشگاه، ۸ نفریم که از این تعداد فقط دونفر مجردیم.
یکی ۲۹ و یکی ۲۵ ساله
اون پسر ۲۵ ساله هم سربازی رفته و هم ماشین داره و هم از ۱۸ سالگی، کار میکرده.
مابقی همه بالای ۳۵ سال اند و متاهل و دارای فرزند
دونفر ۴۵ ساله داریم...!
میخوام بگم زندگی اینجا خیلی جدیه. کسی دنبال تفریح و عیش و نوش نیست. تفریح ها رو میذارن با خانواده‌. بقیه اش دنبال پول اند برای تامین خانواده.
اینجا، آدمای بزرگسال، هدف دارن و برای هدفشون میجنگن.
اینجا، روح زندگی جاریه. چون از تلاش نمی ایستن.واقعا این شرایطو تجربه نکرده بودم هیچ وقت. همیشه مشغول کار فرهنگی بودم که به جایی وصل بود یا همه مشغول خاله بازی بودن....
مردهای اینجا، به معنای واقعی کلمه، "مرد" اند.
مستهلک میشه بدنشون ولی روزی اور خونواده اند.
تو سرما بار جابجا میکنن و آخ نمیگن، چون روزی اور خونواده اند
خیلی دعاشون کردم. خیلی براشون سلامتی میخوام. خیلی مردای اینجا، بامرامن. چون درد کشیده ان...
تو وقتی تو خوشی باشی، شروع میکنی به ناله.غر.بهانه
ولی وقتی مجبور باشی، حرف نمیزنی. فقط کار میکنی.فقط تلاش میکنی.سرتو میندازی پایین...
  • ۰ نظر
  • ۳۰ آذر ۰۲ ، ۰۸:۳۲
  • ۴۱ نمایش

سخر لکم

۲۹
آذر

به وفور تو قران آورده شده

سخر یعنی رام کرد. "برای شما" رام کرد

یعنی قبلش ول معطل بودن. اینطوری نبودن.

برای شما خورشید و زمین و کوها رو رام کرد.

چطوری بودن؟ نظم نداشتن؟ فایده نداشتن؟ واسه خودشون بودن؟ یا اصلا نبودن؟

  • ۰ نظر
  • ۲۹ آذر ۰۲ ، ۲۳:۲۲
  • ۳۴ نمایش

محیط مریض

۲۸
آذر

اگه تو یه محیطی پفیوزی موج برنه، روی همه اثر میکنه
اگه یکی دو رو باشه و اینو علنی انجام بده، مث اکسیژن هوا میچرخه و بقیه هم مبتلا میشن
اینجا همه پشت هم حرف میزنن و جلوی هم میخندن و شوخی میکنن. مردای گنده عین خاله زنک میمونن...
و بعد دوماه، اولین توطئه علیه من انجام شد تو محل کار جدید.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ آذر ۰۲ ، ۱۹:۱۷
  • ۲۷ نمایش

آخرالزمان

۲۷
آذر

هفت صبح، دوتا زن کاملا لخت ، اومدن تو خیابون.
دیشب پارتی بوده حتما، بدجوری مست بودن
مدیر فروشگاه بهشون گفته آخر الزمان شده. الان مامور میگیرتون
یکیشون گفته: نمبتونه منو بگیره. اخه من فاطمه زهرام.

این هَوَل های فروشگاه هم شروع کردن به مسخره بازی اول
بعدش جلسه شور گذاشتن از وضعیت افتضاح جامعه....
بعدم تاسف خوردن غیرت از بین رفته و اینا همه ناموسای مملکتن...
برق چشاشونو باید ۷ صبح زمستون میدیدی....

  • ۰ نظر
  • ۲۷ آذر ۰۲ ، ۱۱:۳۰
  • ۲۹ نمایش

پفک؟

۲۶
آذر

یکی از چیزایی که بشدت پرفروشه و همیشه موجود میشه، چیپس و پفکه.

خییییییلی پرفروش‌. 

رنگ و وارنگ، از همه رنگ. از همه مدل هست تو این فروشگاه.

یه سرچ کردم طرز تهیه پفک رو ببینم. چیز دندونگیری دستم نیمد.

چرا؟ احتمالا چون مردم میفهمن چی به خوردشون میدن و فروش کم میشه

پس چرا تولید میشه؟ چون برای یه عده "سود" داره و تمام!

کسی هم جلوشو نمیگیره....

منظورم از پی پف یا چیپس یا پفیلا نیست حتی. اینا ارزش غذایی یا روش تولید یا مواد اولیه مشخص تری دارن. منظورم دقیقا انواع پفک و کرانچیه...

یعنی برای هیچکس تا الان سوال نشده بره دنبالش؟ 

یا مستند ساخته بشه؟

  • ۰ نظر
  • ۲۶ آذر ۰۲ ، ۱۰:۳۱
  • ۲۷ نمایش
امروز از امریکاییه پرسیدم چرا اومدی ایران؟
گفت یه رازه!!
گفت تو خودت چرا 4 سال درس خوندی، لیسانس گرفتی الان اینجا کار میکنی؟
خنده ام گرفت!! گفتم اینجا بد نیست برای من
گفت چرا بده . برای کسی که 4 سال درس خونده. چرا اومدی اینجا؟ 3 بار هم پرسید
گفتم اقتصاد ایران خوب نیست. گفت خوب نیست؟ افتضاحه...
وقتی رفت به بقیه گفتم این خیلی مشکوک میزنه...برا چی باید بیاد ایران؟ مگه مغز خر خورده جز اینکه جاسوس باشه؟
گفتن یه دزدی بدی کرده تو آمریکا، تبعیدش کردن ایران :))))))
  • ۰ نظر
  • ۱۷ آذر ۰۲ ، ۰۰:۰۹
  • ۴۳ نمایش

رو به بالا

۱۳
آذر

امروز یکی اومده بود گفت ساکن سنگاپوره. ایران نیست.قیمت تخم مرغ از هفته پیش تا الان هشت تومن گرون شده بود و مخش سوت کشید. گفت تو سنگاپور ۱۰ ساله قیمتا تکون نخورده. همون قیمیتیه که قبلا بود‌.

همکارای مرد سرپرست خانوار، زیر بار سنگین اجاره و خرج خونه، دارن له میشن و مجبورن این کارو انجام بدن چون شکم زن و بچه شون گرسنه س. مث سگ پشیمونن از ازدواج و این زندگی. از مسیری که نمیتونن ازش برگردن.
قیمتا هرروز میره بالاتر و ما باید جلوی مردم پاسخگو یا شرمنده باشیم درحالیکه خودمون زیر بار فشار ، پاشیدیم.

  • ۱ نظر
  • ۱۳ آذر ۰۲ ، ۱۳:۰۹
  • ۶۴ نمایش

امروز یه زنه دم صندوق یه دفه گفت وااای. انگشترم. کو.اینجاست؟
زمین و زمانو بهم ریخت و مشوش شد.
مسئول فروشگاه نشست پای دوربین و دستشو چک کرد.
تک تک بچه ها نشستن کف زمین و زیر شلف ها رو با چراغ قوه چک کردن
انگار عملیات نجات بود
میگم تو دوربین که دیدین نیست. چرا انقد به خودتون زحمت میدین. تو فروشگاه ما گم نشده که
یکی شون گفت اخه حلقه ازدواجشه. گناه داره بیچاره...
و اینو واقعا از ته دل گفت....مردا خیلی بامرامن جدی. هیچ سودی نداشت کمک به این زنه. ولی جلوی چشمش میگشتن که دلداری اش بدن یا بگن همراهشن. و این از روی انسانیتشون بود....
در راستای اون پست که گفتم مردا دوست دارن کسی رو تحت حمایت خودشون دربیارن و بی چشمداشت کمک میکنن....!

  • ۰ نظر
  • ۱۰ آذر ۰۲ ، ۰۲:۳۳
  • ۵۷ نمایش