مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

رفع درد

۲۲
فروردين

امروز تو کلاس,با نهایت قدرت, توپو به زمین میکوبیدم...

همه ی حرفهای نگفتنی رو جمع میکردم تو دستامو به توپ انتقالش میدادم.

همه ی فشارایی که اومد و نمیدونستم چجوری جمش کنم

همه I wana shout هایی که باید میومدن و جایی برای گفتنشون نبود

توپ بالا رفت, خیلی بالا...

  • ۰ نظر
  • ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۸
  • ۲۴۳ نمایش

اخبار سراسری ساعت 9 , خبر افتتاح کارخونه سیگارسازی رو نشون داد.

بعد توضیح داد که چرا باید کارخونه داشته باشیم

چون ضرر مقدار ارزی ک خارج میشه,بسیار زیاده

بهتره تولید داخلی داشته باشیم تا کمش کنیم و بعد اضافه ها روصادر کنیم....

نمیدونم این سیاستها چقد بکار میاد.اصلا تبلیغ و علنی کردن مواردی ک جزو نباید هاست,برای جلوگیری از اشاعه و قاچاقش,کار صحیحی هست؟

مث این میمونه زمان بچگی,خوردن تمرهندی تو خونه مون خلاف بود

یواشکی,هراز گاهی,داداشم میخرید و اون پشت مشتا ب ما میداد! ک این باعث میشد مقدار خریدمون کاهش پیدا کنه

بعد فک کنین تمرهندی آزاد بود,ما کمتر میرفتیم سمتش؟

گاهی هم هست البته چیزی آزاد باشه,تمایل بهش کم میشه

مثلا معلممون میگفت هرچیزی ک تو هر خونه ای رو میز پذیرایی یا در دسترس زیاد باشه, تو خونه های دیگه بچه ها موقع مهمونی حمله نمیکنن سمتش.مثلا اگه همیشه آجیل باشه , مث ندید بدید ها تموم نمیکنن کاسه سهم شونو.

شما بگین.سیگار جزو کدوم یکی ازین موارد قرار میگیره.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۶
  • ۲۰۶ نمایش

بی وضعیت!

۱۷
فروردين
استاتوس واتس اپو (.) نقطه گذاشتم.خالی.تا درگیر نشم. زندگی چیزای دیگم داره دیگه.چیه هی درگیر باشم؟!
  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۱۵
  • ۱۷۱ نمایش

شهرزاد8

۱۵
فروردين

آدم خو میگیره به مرداب؛ خو میگیره به نفرت

وای اگه نفرت مزمن بشه...که میشه

من نمیخوام عادت کنم به نفرت

قسمت 22

شهرزاد و روحیه استعلایی اش.شهرزاد و استفاده از اختیارات انسانیش.شهرزاد و درک درست اش از موقعیت تو محیطی که همه ی آدمای دور و برش یا گاگولن یا پست اندیش...

  • ۰ نظر
  • ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۴۱
  • ۵۶۶ نمایش

تنها تو را؛تنها

۱۴
فروردين

چک کردن پروفایل واتس اپ، فقط تا یه جا لذت بخشه...

بقیه ش بهانه س!

  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۷
  • ۱۴۸ نمایش

اولین زیادی!

۱۳
فروردين

این اولین عیدی بود که هر 13 روزش حرفی برای گفتن داشتم.

اولین بار این وبلاگه 25 پست ، تا نیمه ماه نوشته شده....

این حجم تنهایی ، انقد همراهم شده...؟

  • ۰ نظر
  • ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۴۲
  • ۱۸۸ نمایش

رنج دیگرگون

۱۲
فروردين
جنس این رنج فرق میکنه! میدونی ؛ خدا میخواد بنده هاشو غافلگیر کنه,همش ک نمیشه یه نوع درد؛ میشه؟!
میگفتم اینم مث قبلیا,یه دوره رنج زیاد داره,بعدش عسر میاد...
اما نیمد...میگفتم صبر زیاد...خدا صبر میخواد....صبر کردم و نیمد....بیخیال شدم و نیمد....التماس کردم آرامش بیاد و نیمد...دیوونه شدم.
جنس این رنج فرق داشت.خدا گفت خودت، بمون تو این رنج و ازش آسایش بساز...
تو فراموش کن...تو شرایطو درست کن...
هنوز وسطشم.هنوزم ک گاهی بهش فک میکنم ناتوان میشم.
هنوز این رنجو فراموش نکردم؛ یا ازش پله نساختم تا بیرون بیام.باید تصمیم بگیرم
تصمیم بزرگ و سختیه.
  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۸
  • ۱۴۱ نمایش

بی درد اعظم

۱۲
فروردين

اصلا کی گفته حال ناخوش برا کسیه ک درد داره؟

درد اصلی رو اونایی دارن ک تو زندگیشون دردی ندارن. 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۱۴
  • ۱۳۳ نمایش

شبانه گو

۱۲
فروردين

نگو که بی تفاوت برم یه گوشه بشینم و به روی خودم نیارم هیچ اتفاقی نیفتاده...

مث سه سال گذشته سرمو بندازم پایین و بیخیال از دنیا، تدوینمو ادامه بدم...

هیچ بهونه ای هم برای گیر دادن ندارم تا گریه کنم

سالمم. هر کسی که میخواستم دور و برمه و هرچیزی که میخواستم بدست آوردم.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۸
  • ۱۳۹ نمایش

شهرزاد 7

۱۱
فروردين



از 29 اسفند که این تیکه از کلیپ بهم رسید .... تا خود امروز....هر روز ورد زبونمه و مثل خارخاری به دیواره ی دلم چنگ زده...
نگاه شهرزاد و دستی که روی سینه مرغ آمینو چنگ میزنه و اشکی که میریزه....
نگو خدا از آزار ما لذت نمیبره...
  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۰
  • ۲۳۱ نمایش