سلب توفیق
دیزوز یه پیرزن نحیف اومد یه پفک نمکی و یه بتی پور گرفت
که جمع خریدش میشد ۲۲ تومن
۵ تومن دراورد داد
گفتم میشه ۲۲ تومن
همونو داد
گفتم کمه
گفت ندارم اما انقد آروم گفت، نشنیدم.
گفتم چی؟
زنی که تو صف بود، گفت: نداره
گفتم چی کار کنم خانم؟
گفت ندارم
گفتم این کمه. تو ندی، من باید از جیب خودم بدم.
حالتش، از روی تضرع نبود.برای همین دلم اون لحظه به رحم نیومد. از این حرفم ناراحت شد. پلاستیک رو گذاشت و رفت
این دفه اولی نبود که به عنوان صدقه، هزینه چندین نفر رو حساب کردم
این یکی که ۲۲ تومن بیشتر نبود...چرا تو اون موقعیت این کارو کردم؟ چرا ردش کردم؟ چرا گذاشتم بلند بگه و خجالت بکشه از نداشتنش؟ چرا گذاشتم دست خالی و ناراحت بره؟ چرا اون لحظه قلبم مث صخره نفوذناپذیر شد؟
حتی تا امروز پلاستیکشو دست نخورده نگه داشتم بلکه برگرده و عذرخواهی کنم....ولی نیمد و دیگه هم نمیاد و خدا میدونه تو دلش چی گذشته....
از دیشب نشستم به غصه میون همه دردای حل نشدنی وجودم....
خدایا منو ببخش....خدایا، من کی باشم و این پول ناچیز دست من، چی باشه که جلوی خلق تو منیت به خرج بدم...؟
خدایا غلط کردم....خدایا منو ببخش....
- ۰۲/۱۰/۲۸
- ۴۸ نمایش
متاسفانه اینقد یه سری افراد با تمارض و فریب دادن دیگران از راه صدقه گرفتن کسب درآمد کردن که اعتماد آدما سلب شده و این باعث میشه نیازمند های واقعی شناخته نشن.......
هرچند آدم باید بد دل نباشه و همیشه بنا رد بر صدق طرف مقابل بذاره ...