تر و خشک
این جعبه برای من ,یک جعبه شیرینی ساده نبود؛
برای من شبیه تقابل سنت و مدرنیته, به فاصله ی سیاهی شب و روشنی روز ، پر از تضاد و تناقض بود...
ما برای خرید شیرینی,همیشه دردسر داشته و داریم.
مامان به دلیل چاقی,اولین نفری هست که به طور کلی با خرید شیرینی مخالفت میکنه و بعد از رایزنی های پی در پی برای اعیاد خاص,به خرید شیرینی زبان یا نهایتا نارگیلی رضایت میده :(
حقیقتا نمیدونم شیرینی زبان , به طور واقعی چه مزه ای میده چون هربار,با حسد و حرص به دندون کشیدمش.بدون اینکه بخوام بدونم طعم واقعیش چی هست,با پیش فرض و قضاوت سراغش رفتم
حرص و طمع ما نسبت به خوردن شیرینی تر ,نشأت گرفته از تمام منع های پی در پی مامان تو بچگی بوده و اقبال عمومی و ذائقه فردی هم مزید بر علت شده. اما باوجودی که حالا با بزرگ شدن,آزادی و اختیار برای انتخاب هرنوع شیرینی داریم,چرا از خرید شیرینی تر و خامه ای دست برنمیداریم؟!
چرا هنوز محبوبیت خاص خودشو داره باوجودی که به ضرر بیشتر و تلاش برای لاغر کردن بعد از این شیرینی واقفیم؟
نمیدونستم تا وقتی که تو جلسه ی هفته ی پیش با این جعبه روبرو شدم.این جعبه انگار کوس پایان جنگ داخلی و خارجی وجود من با خودم و خونه بود....
حالا به دور از خونه و مامان,با انتخاب خودم,بدون اینکه قضاوتگری بالاسرم و نهی کننده ای کنار گوشم از مضرات خامه ای بگه,میتونستم به اختیار خودم انتخاب کنم...
جواب,برای خودم شگفت انگیز بود!
حقیقتا به شیرینی خشک تمایل داشتم...و اولین انتخابم , شیرینی خوشمزه ای بود که به مذاقم عجیب خوش آمد!
بنا به حرص گذشته و زیاد اومدن شیرینی باتوجه به تعداد حضار,اینبار دست به شیرینی تر بردم...
وه که چه مزه ی گندی...و حتی همراه ناراحتی که این خوردن به چه می ارزید؟ چاقی همراهش؟
اینبار من بودم که تو نقش مامان فرو رفته بودم,بدون اینکه خودش حضور داشته باشه...
نمیدونم چند سال باید بگذره که به حالت عادی برگردم یا اصلا برگشتی وجود داره؟
ولی میدونم اگر مامان از همون بچگی,بجای خرید یک نوع شیرینی,ما رو باهمچین جعبه ای روبرو میکرد,هیچ وقت چنین تعارضاتی بر ما عارض نمیشد...
همیشه جنگ لازم نیست,گاهی با یک تعامل ساده میشه از خیلی مشکلات جلوگیری کرد...
- ۹۷/۰۸/۱۰
- ۶۷۹ نمایش
عمیقا موافقم