نگاه اقتصادی
همچین یکم لج مو درمیاره!
هیچ وقت آویزون بابا نبودم تو خرج. همون حدی که خودش تعیین کرد، استفاده کردم.
مابقی و هرچی زیاد تر خواستم، خودم پول جمع کردم و بدست آوردم
از دست دراز کردن بدم میاد، حتی جلو بابا
و این سبک زندگیم تو نوجونی و جوونی، کاملا با دوستان و اطرافیانم فرق داشت.
وقتی باهاشون میرفتم بیرون و مثل اونا اووِرت خرج نمیکردم، ناله شون به راه بود که چرا اینجوری تو!!
حالا که رفتن سر خونه زندگیشون، دستشون اومده تو خرج و از پدراشون - منبع مالی عظیم- جدا شدن، حتی بیرون رفتن ساده رو هم قبول نمیکنن!!
درسته هیچ وقت لُرد نبودم، اما پیشبینی خیلی موقعیتا رو داشتم، همیشه هم پولی برای خوردن نون و پنیر برام باقی مونده که نمیرم...
این تضاد دیدگاه اقتصادیم در مقایسه با برادرام که بیداد میکنه...
وقتی مامان و بابا رفته بودن مکه و سفر، دعوایی داشتیم سر خرید پُرِ یخچالِ اولِ ماه و کابینتای خالیِ آخر ماه...
لجم میگیره ازین آدما که مسخرم میکنن و خودشون به حال و روز دیگه ای میفتن...
- ۹۶/۰۲/۲۵
- ۲۱۸ نمایش