امشب حالم بده
همه چی خوب بود. همه چی آروم شده بود. نفس راحت میکشیدم و همه رو ردیف کرده بودم. حسهای متضاد وجودم سر ناسازگاری نداشتن و همه چی در صلح و صفا پیش میرفت. ارتباطم با آدما خییییلی بهتر شده بود و فهمیدم همه آدما خر نیستن یا میتونن کمک حال باشن و مهربونی کنن.دو رو نباشن....
امروز همه چی دوباره بهم خورد
امروز دوباره اشکام سرازیر شد. امروز دوباره درون ناآرومم طغیان کرد. شیش ماه طول کشید خودمو آروم کنم,همه اش تو یک ساعت پرید....چون برگشتم همونجا و حرف زدن با اون آدما منو برگردوند به همون موقعیت مزخرف گذشته.
کی گفته من باید برگردم دانشگاه؟؟؟؟؟؟
گه خورده هر کسی گفته مدرک باید حرف اولو بزنه
بیشعورترین و پست ترین آدمای شیک و پشت میز نشینو میشه تو دانشگاه پیدا کرد
لعنت به همه شون.تف تو صورت تک تک آدمای حیله گر بازیگرشون
امروز بعد مدتها رفتم مسجد و یه دل سیییییییر گریه کردم
خدایا , من هرکاری میتونستم.کردم. اما این آدما از توانایی من فراترن.
چرک دو رویی و قدرتخواهی تو وجودشون موج میزنه
من وحشیگری و بدوی بودن رو تو ارتباطات ترجیج میدم تا کثافت بازی دو رویی.
- ۹۵/۱۰/۱۵
- ۱۷۵ نمایش
چه دوران کارشناسی تو اون شهر مرزی که آدمای خوب در اکثریت بودن
چه توی ارشد نصفه و نیمه م توی فردوسی که آدمای بد بیشتر بودن از خوب ها.
دوباره هم تصمیم گرفتم برم دانشگاه. اما این بار می دونم که نباس زیاد خودم رو آلوده کنم. به آدما و استادا و هم کلاسیا و ...
تو هم فاصله بگیر از مزخرفا و چشم ببند به روی کاراشون. هرچی خودت رو اذیت کنی اونا رو خوشحال تر کردی.