مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

نخ کش 2

چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۲۲ ب.ظ

آمد سراغ من. یعنی چنگ انداخت برای نجات از تلاطم دریای آشوبی که گرفتارش شده بود.تردید داشتم اگر دستش را بگیرم، اگر نجات پیدا کرد، میگذارد میرود یا وفادارانه به پاس این خدمت میماند؟ اصلا به این چیزهاست مگر؟ چه خدمت باشد و چه نه، اگر بخواهد خودش اینجا خانه میکند. دستش را به قصد نجات گرفتم بی آنکه رفتن یا ماندنش مهم باشد....

چند وقت بعد، پیش خودم حساب کردم این آدم چند مدت دیگر، نخ اش تمام میشود. چون هنوز گیر کرده به روزهای گذشته و جرئت برگشت هم ندارد. هر روز هم یک بچه یتیم، از احساسات انکار شده اش میگذارد روی دستمان که نمیدانیم چکارش کنیم و خودش میشود قوز بالای قوز مشکلات خودمان. دیگر خودم را کنار کشیدم... با آدمهای نخ کش نباید عادی برخورد کرد.اینها نصف زندگی شان را از دست داده اند. نیم دیگر میتواند بهتر و پرمعنا تر از نیم اول باشد، اما اگر بخواهند، اراده کنند. فرصت ارزیابی نشان داد نیم دیگر زندگی اش، کم بهره تر از نیم اول میشود چون نخواست و به دنبال تغییر نبود.

تنها که شد ،گذاشت رفت. میدانی چرا؟ چون هنوز نخ اش گیر میخ اول بود و وجودش داشت تمام میشد. نمیتوانست همین نخ باقی مانده را صرف میخ دیگری مثل من کند. از همان اول هم نخ اش را گیر من نداده بود. یعنی یاد گرفته بود دیگر هیچ وقت نخ اش را گیر کسی ندهد.حتی کسی که بعد از من به سراغش رفت .چون "نخ بازی" برایش بی معنا بود.

  • ۹۵/۰۸/۱۲
  • ۱۰۴ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی