صدای شکستن
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ق.ظ
محو شده بودم. نه میتونستم حرفی بزنم، نه واکنشی نشون بدم.
فقط نگاش میکردم و اون ادامه میداد
دهنم خشک شده بود
حرفش تلخ بود و سنگین
بغضمو قورت دادم
حجاب نداشتم که راه گلومو نبینه.
بغضی که فرو میرفتو دید
دستم رو شد
وقتی شروع به حرف زدن کردم،جوابی نداد
بغضشو دیدم که میبلعید....
- ۹۵/۰۴/۲۹
- ۱۴۶ نمایش