تقسیم سن
بخاطر نیمه اولی بودنم، همیشه یه سال از بچه های نیمه دومی کلاس کوچیکتر بودم.
راست میگفتن.تو شمارش سالها، یه رقم واسه اونا میرفت بالا.
با اینکه بهار و تابستونو دوست داشتم و دارم، اما تو این یه مورد میخواستم نیمه دومی باشم.
اینم یکی از حسرتای دوره کودکیم بود که همیشه یه عده در عین برابر بودن، از من بیشتر دارن.
تو عالم بچگی خودش یه مزیت محسوب میشد؛ افزون بر اینکه افزایش سن، قدرت به همراه داشت!
هنوزم که هنوزه نسبت به نیمه دومی ها یه حس خاصی دارم. حسی که انگار بهتر از منن و بیشتر از من دارن. و بخاطر همین نسبت به نیمه اولی ها احساس نزدیکی بیشتری میکنم و تو دوستی ها انگار یه قدم بهم جلوترن!
تو دوران نوجونی این چیزا برام مهم نبود. اصن چه اهمیتی داشت یکی بالاتر باشه،وقتی همه تو یه کلاس درس میخونیم.جهنم! قدرت فکری من میتونه بیشتر باشه!
اما سن 18 برام مهم بود. بخاطر قانونی بودنش.برا اختیاراتش.برا گواهی نامه، حساب بانکی ، دانشگاه و خیلی چیزای دیگه.
یه جور مرز که رد کردنش آزادی و افتخار درونی داشته باشه
همیشه 20 بهترین سال زندگی بوده بنظرم. از بچگی به 20 که فکر میکردم، اوج زندگی رو در نظر می آوردم. اوج لذت و شادی و اختیار و سلامتی...!به هر حال 20، بهترین نمره س!
- ۹۴/۱۰/۰۵
- ۱۸۲ نمایش