خونه خالی
شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۱ ب.ظ
فکر میکردم فقط قراره مامان یک ماه بخاطر مکه خونه نباشه؛
اما به محض اینکه مامان رفت، بابا هم وسایلشو جمع کرد و گفت یک ماه میره شمال به باغ و زمیناشون رسیدگی کنه...
هیچ وقت انقدر طولانی نمیموند. دفه اوله که بابا یک ماه میره شمال.
این کار دقیقا این مفهومو میرسونه که بابا بدون مامان حاضر به تحمل خونه نیست...؛که این دوتا کنار هم دیگه تونستن تا اینجا پیش بیان.
که بابا، هنوز زنشو بیشتر از بچه هاش دوست داره...
که هنوز عشق براشون زنده است، عادت نشده
هنوز مامان و بابا، با تمام کل کل ها و دعواهاشون، به انتخاب 29 سال پیششون پابندن....
یه چیز دیگه هم هست! ما برای پدرو مادرمون اختیاری نبودیم. یعنی ما رو با این اخلاق گندمون انتخاب نکردن؛
اما این دو نفر، از بین همه آدمای اطرافشون همو انتخاب کردن، با همه ویژگی هاشون...
برای همینه که آدم به چیزی که اختیاری انتخاب کرده باشه، علاقه و پابندی بیشتری داره...
تحمل یک ماه خونه ، بدون مامان و بابا، باید سخت باشه
اما فرصت خوبیه که تو نبودشون ، جای خالیشونو خوب احساس کنیم
اما به محض اینکه مامان رفت، بابا هم وسایلشو جمع کرد و گفت یک ماه میره شمال به باغ و زمیناشون رسیدگی کنه...
هیچ وقت انقدر طولانی نمیموند. دفه اوله که بابا یک ماه میره شمال.
این کار دقیقا این مفهومو میرسونه که بابا بدون مامان حاضر به تحمل خونه نیست...؛که این دوتا کنار هم دیگه تونستن تا اینجا پیش بیان.
که بابا، هنوز زنشو بیشتر از بچه هاش دوست داره...
که هنوز عشق براشون زنده است، عادت نشده
هنوز مامان و بابا، با تمام کل کل ها و دعواهاشون، به انتخاب 29 سال پیششون پابندن....
یه چیز دیگه هم هست! ما برای پدرو مادرمون اختیاری نبودیم. یعنی ما رو با این اخلاق گندمون انتخاب نکردن؛
اما این دو نفر، از بین همه آدمای اطرافشون همو انتخاب کردن، با همه ویژگی هاشون...
برای همینه که آدم به چیزی که اختیاری انتخاب کرده باشه، علاقه و پابندی بیشتری داره...
تحمل یک ماه خونه ، بدون مامان و بابا، باید سخت باشه
اما فرصت خوبیه که تو نبودشون ، جای خالیشونو خوب احساس کنیم
- ۹۴/۰۶/۱۴
- ۲۹۱ نمایش