سوال بزرگ
جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ
میدونی چرا
وقتی خانواده امیر فهمیدن که شیرین رو دوست داره و بهش میگفتن بیا برات بریم خاستگاری، انکارش میکرد و خودشو به نشنیدن میزد؛*1
درصورتی که تو خیالش ، وقتی همین سوالو میپرسیدن، ازش اجتناب "نمیکرد"؟؟ *2
چون
خودآگاهش میدونست تو واقعیت، امکان موفق شدن این درخواستش "هیچه" و با گفتنش فقط خودشو رسوا و سرخورده میکنه.
امیر، خیالِ شیرینِ شیرین رو به تلخی واقعیت ترجیح داد و همیشه از دومی فرار کرد...
*1 (پیشنهاد منیره وسط کاجستان-پیشنهاد پدر تو اتاق آهنی)
*2 (روز پخش کردن خرما تو مدرسه و پیشنهاد مینا)
- ۹۴/۰۵/۱۶
- ۱۷۶ نمایش