مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۲۴ مطلب با موضوع «شغل» ثبت شده است

تازه کار

۱۳
خرداد

- ببخشید خانم؛  از فعالیتا و اهدافتون خوشم اومد.کار و استعدادم تو زمینه فعالیتای شماست.میتونم کمک تون کنم.میخوام همراهتون باشم.

- برو دختر جون!! تو جوونی.به من نگاه نکن . تا وارد شی چن نفر عاشقت میشن،دردسر جور میکنی.برو... اینجا جای تو نیست...

  • ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۹
  • ۱۹۵ نمایش

مهماندارم

۱۱
خرداد

یه سایتی رفتم چشمم به این تبلیغ افتاد و رد شدم

موس رو کشیدم بالا و برگشتم.اینبار با دقت نگاه کردم

که در حال حاضر ملاک چهره و شخصیتهای مطلوب تبلیغاتی مردم جهان چه ویژگی هایی داره؟

موی بلوند و دامن کوتاه و کفش پاشنه بلند که کماکان تونسته جایگاه خودشو حفظ کنه

اما توی آقایون چی؟ خیلی تابحال به این موضوع دقت نکرده بودم

هر دو فرد ، قد بلند و ریش و چشم ابروی مشکی دارند. انبوه ریش سمت چپی که اصلا تنه به طالبان زده!

تابحال فکر نمیکردم ریش برای خانمهای دیگه دنیا هم جذابیت داشته باشه :)

درهرحال ، نمیتونم درک کنم آدم تو بهترین شکل ظاهری و سلامت جسمانی و عقلانی باشه و با هواپیما سفر کنه تا جلو دیگران خم شه و بهشون نوشیدنی تعارف کنه... در تیررس نگاهشون دیگران باشه و به لحاظ بصری بهشون حال بده و پول بگیره.

واقعا نمیفهمم.وقتی میشه از طریق مدلینگ یا بازیگری نون قیافه رو خورد که هم شان بهتری داره هم پول بیشتری؛چرا باید کاری مثل جمع کردن استفراغ مسافرین رو به عنوان شغل پذیرفت...؟

+نیایید بگید نظرتو داری میکنی تو پاچه مردم!

اکی! قبول. این شغل وجود داره چون خیلیا دوس دارن که باشه. ولی من نمیپسندم.

اما نیومدم از بیخ این شغلو بردارم.صرفا نظر خودمو تو وبلاگ خودم از دیدگاه خودم بیان کردم!!

اگه به آزادی برای اونا قائلید، انقدر آزادی برای ابراز نظر ، تو وبلاگ شخصی خودم قائل باشید :)

  • ۵ نظر
  • ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۳
  • ۳۸۳ نمایش

شکاف

۰۷
خرداد

دیشب...حیرون از اتاق اومدم بیرون.

مامان گفت یه چیزی بخور.روزه گرفته ت. صورتت زرد شده

اما دلیلش روزه نبود..

یه چرایی بزرگ تو ذهنم نقش بسته بود.یه حیرت عجیب


حکم اساتید رشته مون و مبلغ حقوقا رو دیدم....

من ساده لوح شنیده بودم زیاد اما زیاد ذهن من نهایتا 5 میلیون تخمین میزد...

وقتی تو مهدکودک، مربیای بدبخت سگ دو میزنن، حنجره پاره میکنن برای نگه داری بچه ها و هر روز تا ساعت 5 میرن و تهش 700 تومن میذارن کف دستشون، وقتی برای یه ویرایش کتاب مجبوری 150 تومن قبول کنی، وقتی برا چاپ کتابت مجبوری یه مبلغی هم بذاری تا اسمت به عنوان نویسنده پیشینه داشته باشه،وقتی.... 

چرا یه استاد دانشگاه که نه تولید علمی داره نه آموزش قابل توجه،نه سختی کار،باید ماهی 9 میلیون حقوق بگیره...؟!!

دارم فکر میکنم به وزارت علوم...به کاردانشجویی هایی که شیره جونمونو کشیدن و مث سگ پرسه زدیم و 100 تومن با منت پرت کردن جلومون...

دارم فکر میکنم چرا دنبال کار فرهنگی و فرهنگساز مفیدم با حداقل حقوق بخور و نمیر...؟!؟!

دارم فکر میکنم به پسر آزاد شده از زندان تو مترو که سرمایه میخواست برا دستفروشی

دارم فکر میکنم منظور بقیه از حقوق نجومی چیه...؟؟ اصلن عدداش چی هست؟

اونوقت من از خدا میخوام یه شغلی با تواناییام بتونم ایجاد کنم که یه پول قلمبه!! داشته باشه در حد یکی دو تومن!! که بخشی شو بذارم برا ایده های فرهنگی ام...

دارم فکر میکنم به کلنجارای یک سال قبلم برای پیدا کردن شغل، فرهنگ، علم، جامعه و توازن همه شون در کنار هم

دارم فک میکنم به ....

بیخیال

ما همون طبقه متوسط رو به پایین جامعه ایم که باید مث موج تو انتخابات اینور اونور شیم و با تحمیق مون برای دیگران رای جمع کنیم

بریم به درد خودمون بمیریم

  • ۲ نظر
  • ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۹
  • ۱۷۰ نمایش

شغل

۱۱
ارديبهشت

تابحال فکر میکردم پیدا کردن شغل یکی از طبیعتی ترین اتفاقات زندگی هرکس میتونه باشه و این ازدواجه که فقط میشه روش تمرکز کرد و دقت زیادی بخرج داد...

ولی امان از شغل که دست کمی از اهمیت ازدواج نداره و بی اطلاع بودم

شغل پیوند دهنده تحصیلات و زندگی جاری و همیشگی آدمهاست که تضمن پویایی و ارتزاق و نظم شون هم هست

کافیه  یکی از این ارکان رو نداشته باشه تا اون رضایت اصلی رو جلب نکنه...

و پیدا کردن کار با همچین شرایطی برای من، سختر از ازدواج نباشه، آسونتر نیست...

اونقدر که میتونه تا مرز بحران پیش بره و مستاصل ام کنه

ازونجاییکه تا رسیدن کار متناسب و مورد علاقه ام حالاحالاها فاصله دارم، دوست دارم یه موضوع باز کنم با عنوان شغل ،هرتجربه ای که از سال گذشته شروع کردم بنویسم تا یادم باشه چطور انتخابشون کردم و چی شد دست کشیدم...

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۰۳
  • ۱۹۰ نمایش