شهرزاد 9
- ۰ نظر
- ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۲
- ۳۸۷ نمایش
- جیگرم داره میسوزه
- حق داری. اما باید تن بدیم به قضا و قدر . خدا صلاح بنده هاشو از هرکسی بهتر میدونه. میدونم.همه آمال و آرزوت این بچه بود.اما ما که از سرنوشت خبر نداریم.توی هر دردی حتما یه حکمتی هست.
- حکمت ش چی چیه حاج خانوم ؟
- تو میخوای من بنده از اسرارش باخبر باشم؟ من فقط میگم دردو که میده، صبرشم میده
- من صبر نمیخوام.بچه مو میخوام...
قسمت 20
- این مریضی(کما)، صبر ایوب میخواد و عصای موسی و دم عیسی
- من که هیچ کدومو ندارم که.
- صبرو میتونی داشته باشی.قدر ما زنها به اندازه صبرمونه...
- یه سوت بزن وقتی عمو بهروز اومد، من خودم بهش میگم
-باشه آبجی جان. ولی من بلد نیستم سوت بزنم
- پس تو چی کار بلدی بکنی؟ مردی و بلد نیستی سوت بزنی؟ من که یه زنم سوت میزنم. بلدی داد بزنی؛ داد؟ مث اینایی که سر جالیز وایمیسن داد میزنن آهاااااااای. یه داد بزن من خودم میام دم در بهش میگم.اسم منو بلند داد نزنیا.میفهمی که اسم خواهرتو نباید بلند داد بزنی؟آره داداش خوبمممم؟؟
- آره خواهر عزیزمممم.من میدونم اینجور چیزا رو از اول.میدونستم.