جدایی از وسواس
چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۲، ۰۴:۱۲ ق.ظ
دوساله که نصمیم گرفتم اربعین برای راهپیمایی برم. تا قبلش اجتناب میکردم چون اعتقادی به وارد کردن این حجم سختی و بیماری به زندگی نداشتم. داریم زندگی مونو میکنیم دیگه. چه کرمیه به خودمون آزار برسونیم...؟
دوسال پیش ولی چیزی شبیه به نذری که باید تو کربلا ادا میشد، راه افتادم و برای آماده شدنش، تقریبا یکسال روی خودم کار کردم تا تمام وسواس ها و موانع وجودیمو بردارم.
+یکیش حمام و مسائل بهداشتی بود. بارها تمرین کردم که تو یه ربع و با حداقلی ترین حوله و لباسا بتونم کنار بیام و حس بدی نداشته باشم.
دلیلش ریشه ایه. مربوط به کودکی و نوجوانی میشه که بعدا درباره اش مینویسم. و این ، سختترین جهاد من برای تغییر وسواس بود!!
اینکه هرجایی سرمو بذارم و بخوابم و به بوی رخت خواب و غذا ایراد نگیرم.
+مساله بعدی ، تاب آوری در برابر گرما و حمل بار و مسیر طولانی بود که تو این شرایط سگ اخلاق نشم . با کوه رفتن خودمو آماده کردم و چندان دشوار نبود
+مساله بعد، زندگی جمعیه! اینکه تو هر شرایطی غر نزنی و جون بقیه رو نگیری. همراه خوب باشی و هم اینکه بقیه رو بتونی تحمل کنی. من گرچه برونگرام ولی به تنهاییی آخر شب ، شدیدا احتیاج دارم. باید یاد میگرفتم 10 روز این تنهایی رو نداشته باشم و عصبی نشم.
پکیج اینا و پذیرشش حقیقتا خیلی سخت بود و نیازمند اینکه از نظر روحی خودمو آماده کنم.وگرنه تاب نمیاوردم.
اما نتیجه ، از خودش جالبتر بود...
بازتاب این سفر تو زندگیم باعث شد با خیلی چیزا راحتتر کنار بیام و زندگی رو خیلی سهل بگیرم. انگار تا قبلش، دست و پام بسته بود. انگار بند داشتم. اما الان بندا رو باز کردم و با خوشحالی هم باز شد نه از روی اجبار....
خوشحالم تو این زمینه خانواده فهیمی داشتم از این نظر که تا این سن اجباری تو کار نبود و به وقتش، زمانی که به بلوغ فکری رسیدم، به انتخاب خودم، راهی شدم و رشد کردم...
حقیقتا اگر سفر کربلا نبود، امکان نداشت هیچ وقت بتونم تو فروشگاه دووم بیارم...
- ۰۲/۱۰/۲۰
- ۵۰ نمایش
برای من هم پیادهروی اربعین خیلی تا حالا رشد داشته و چقدر هم معجزه دیدم..
امیدوارم بازم قسمتم بشه و بتونم برم .
خصوصا وقتی که از نظر جسمی خوب بشم و اینقدر درد اضافه نشه روی سختی های این سفر :(