از جنس شریعتی
یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی ام این بود که تو دوره راهنمایی، کتابای شریعتی رو خوردم....
بابا میگفت نرو سراغ این کتابا، بدرد تو نمیخوره...، اما خیره سری کردم فک کردم جلوش وایسم ، بزرگ میشم.
هرچی بیشتر اصرار میکرد، بیشتر مقاومت میکردم...
هرجا که جلو بابا مامان بابا وایسادم و کارمو انجام دادم، خیر ندیدم.
شاید حرف من درست بود، شاید کارم تا آخر انجام شد؛ اما خیری توش نبود...
مشاور اشتباه میگفت که آدما با هم فرق دارن، دلیل نداره راه تو که با پدر و مادرت جداست، اشتباه باشه...
همیشه، تو هر مرحله، دنبال تحسین مامان و بابا بودم، شاید تز روشنفکری دادم که نه؛ ببین عقلت چی میگه...اما ته دلم، رضایت اونا رو میخواست...
حالا هم شخصیت من، مقاوم و مبارز بار اومده، یه مبارز فرهنگی؛
ناآشنا با جامعه، غریب با اطرافیان و ارزشهای حاکم دنیای امروز
شریعتی، برای جامعه امروز نیست...خوندن این کتابا منو بزرگ کرد، فهمیده بار آورد، همین باعث شد جلوتر از بقیه ببینم.اصلا چیزهایی رو ببینم که نباید میدیدم.سن من اقتضا نمیکنه انقد چشمام باز باشه و مقاومتی زندگی کنم...
جوون دنبال عیش ونوش و بیفکریه، نه انزوا طلبی و تفکر...
و اینگونه است که علایق و تفکر و سلیقه من با همه آدمای دور و برم متفاوته...یه اشتباه بزرگ...
- ۹۴/۰۷/۱۹
- ۳۳۴ نمایش