مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

بیا منو ببین

۲۳
ارديبهشت

از آخرین جلسه ای که با روانکاو صحبت کردم، ۶ ماه میگذره و این مدت تغییرات زیادی داشتم
- شغلمو عوض کردم و بالاخره از اونجا اومدم بیرون بدون اینکه عذاب وجدان داشته باشم. به خودم و ارتقای خودم فکر کردم چون من مهمترم تا کاری که سر و ته نداره.
- شغل درامدزایی انتخاب کردم که فیلدش کاملا متفاوت بود و بابا دوستش نداشت، مقاومت کردم. پای سختیاش تنهایی ایستادم و بشدت رشد کردم که از نظر مالی گند و گه های قبل رو شست و برد و هم تجاربی بدست آوردم که هیچ کس دیگه نمیتونست بهم یاد بده و تو این نقطه بشینم.
- الان منم که سوار مامان و بابام. منم که انتخاب میکنم و اونان که مجبورن بپذیرن. چیزی که اون گفته بود اتفاق میفته اگه من انجامش بدم
- تو دعوای با وحشی بازیای برادر کوتاه نیمدم. رفتم کلانتری.شکایت کردم و دنبال حقوق تضییع شده ام.
چون زن لزوما به معنی گذشت نیست!
- بجای فعالیتای اجتماعی کسشر بی فایده، روی خودم سرمایه گذاری کردم! دارم خودمو بازسازی میکنم. نسبت به جسم و روحم خوداگاهی و فوکوس پیدا میکنم.دوره خریدم و "هرروز" تمرین انجام میدم و برای آرامش روانم زمان میذارم.
- و بزرگترین اتفاق زندگی، محل زندگیمو تغییر دادم! جایی زندگی میکنم که دوسش دارم. کاری انجام میدم که آرزوشو داشتم. اتاقی دارم که هیچ وقت برام فراهم نکرده بودن و دارم زخماییو ترمیم میکنم که انتظار داشتم اونا توجه کنن ولی حتی متوجه اش نمیشدن! پس والد درونمو قوی کردم و خودم به داد خودم رسیدم.
چقدر مورد آخر سخت بود و پلکانی مرحله به مرحله این سالها براش تلاش کردم تا اینجا ایستادم.
جدا شدن از بُعد عاطفی، اتکا به خود و اطمینان به درستی انتخابهام حتی بهتر از بابا، ایجاد پشتوانه مالی حداقلی، کنار زدن کمک های تخمی و اشتباه بقیه با حفظ احترام و وجنات ظاهری، چیزایی بودن که ذره ذره یاد گرفتم و اقدام شد.
اگه روانکاو الان منو ببینه، از این حجم تغییر، شگفت زده میشه.
موتور محرکم چی بود؟
انزجار از همه!
رسیدن به بن بست و ملال از انتظار بیهوده برای رسیدن کمک
دسدن وضعیت خاله و همه فشارای روحی اون زمان که اگه نبود و مغزم دیوونه نمیشد و حالت عادی داشتم،هیچ وقت موفقیت امروزو نمیدیدم.

  • ۰ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۲:۲۹
  • ۳۲ نمایش

مغز آدما تو بچگی و جوونی ، متناسب با محیط ، هوشمندانه انتخاب میکنه چه واکنشی داشته باشه که همه چیز رو براش مناسبتر بکنه. و از زنجیره این واکنش ها رفتار ایجاد میشه و از ترکیب این رفتارها الگو ایجاد میشه. پیروی از این الگو طی سالیان طولانی براش طرحواره میسازه که تغییرش خیلی خیلی سخته.

مثلا یکی تو بچگی اش اجازه بیان نظرات نداشته و دائم مجبور بوده بترسه از بیان عقیده اش. این بچه تو خونه ای که استبداد وجود داشته، باید روشی برای بقای خودش ایجاد میکرده. مثلا حرفاشو یواشکی به دوستش بگه. یا دفترچه مخفی داشته باشه یا هرچیزی.

این بچه این روش رو خیلی زیرکانه و تمیز انجام میده. چون هوش و حواسش سرجاشه و نمیخواد نم پس بده و خطری تهدیدش کنه.

این نوع برخورد تا 50 سالگی هم بنظر من جوابه. آدما میتونن رفتارا و روشاشونو هوشمندانه بکار ببرن.

ولی بعدش، فکر میکنم رفتار و روحیه آدمم مث بدنش مستهلک و ضایع میشه. مث پوستش چروک میشه. مث استخوناش پوک میشه. این پوست همون پوسته ولی چروک. این رفتارم همون رفتاره، ولی چروک! بدقواره و تو ذوق زننده!

برای همین رفتاری که تو بچگی با خانواده ات داشتی شاید جواب باشه و بهترین گزینه بوده، و حتی تو جوونی میتونستی کنترلش کنی، ولی تو پیری ، زشت و بدقواره است و یه سری چیزاشم از دستت درمیره. مث لرزش دستت. مث آروم راه رفتنت.

رفتارای مامان و بابام چن ساله خیلی بیشتر میزنه تو چشمم. قبلا خیلی قشنگ کاور میکردن یه سری چیزا رو . مثلا هوشمندانه جلوی منو میگرفتن تا قانع بشم و چیزی که خودشون دوست داشتنو انجام بدن ، و واقعا هنرمندانه این کارو میکردن. اما الان خیلی زارت میخوره تو صورتم! چون دستشون میلرزه. چون هوشمندتر شدم و حنا شون خیلی کمتر رنگ داره...

راستش بخش غمگین قضیه اینه که روانکاوه میگه سالهای آینده یه سری رفتار از من سر میزنه که موید همین نکته است!

شاید الان خیلی خوب و اکی باشه تکنیک و رفتارایی که در برابر خانواده و اجتماع برای پیشبرد کارم درنظر میگیرم تا اوضاع رو به دلخواه خودم نزدیکتر کنم ولی سالای آینده گندش درمیاد.

من از این ترسیدم. از این که یه پیردختر حوصله سربر بشم که هیچ کس حوصله شو نداره و سعی میکنن ازش دوری کنن یا با حداقل زمان کنارش باشن...

از اینکه تنهای تنها باشم با یه سری اخلاق مزخرف که حتی خودمم حوصله شو ندارم

  • ۱ نظر
  • ۲۷ تیر ۰۲ ، ۱۴:۴۲
  • ۸۰ نمایش