مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رضا شفیعی جم» ثبت شده است

دردمند

۰۱
فروردين


رضا شفیعی جم مهمان سه ستاره بود. برای دادن جایزه های رامبد.

با شخصیت اصلی شفیعی جم تو استندآپ های خندوانه آشنا شدم.

پشت تمام خنده ها و دلقک بازی ها، یه آدم خسته و با تجربه ای دیدم که ازش درس زندگی گرفتم.

بیشتر موضوعات استندآپ، حاصل نگاه با دقت و جزئیات عادی به مسائل روزمره همه ی ما بود.

شخصیت سازی و فکر کردن به کوچکترین و بی اهمیت ترین اتفاقات، میتونه دقت نظر و نگرش ادمها رو نشون بده

حداقلش فهمیدم گاو نیست. بخور و بخواب و پول و گذر کردن براش اصل نیست...

اما بازم، یه حس خسته ای تو نگاهش بود. یه درد. یه جور تسلیم دربرابر شرایط که بهش راضی نیست...

قبلتر این حس خیلی محسوس نبود، اما امروز، نگاه و رفتار و حرکاتش با آدم حرف میزد؛

خسته از شرایط. از باید هایی که میپذیره و نمیخواد و نمیتونه تغییر بده

و در عین حال، انتظار جامعه برای معمولی بودن! برای خندوندنشون!! این فشار رو چندبرابر میکنه

انگار کسی صداشو نمیشنوه. خستگیاشو نمیبینه. اما بشدت به نیرویی احتیاج داره که عوض کنه شرایطو. به دستی که با اعتماد به سمتش دراز بشه تا از جایی که هست بیرون بیاد، اما پیدا نمیکنه، سردرگمه، نمیدونه چطور ولی میدونه دردی هست که مثل خوره وجودشو داره تموم میکنه...

یه دردآشنا، یه سینه امن، حتی اگه دوا رو ندونه، مسکن درد هست...

دردی که با گرفتن هدیه خوشحال نمیشه چون هم سطح این چیزها نیست.اصلا با این قسم موضوعات یکجا نمیگنجه

انگار متوجه خیلی چیزها هست اما بدلیل رعایت بعضی موازین و چارچوبها، اجازه بروز نداره

کاش بفهمه که خودش میتونه خودشو نجات بده ، اگه بخواد. اگه عزم کنه. اگه از شرایط ملالت آور فعلیش جدا بشه، بذاره و بره...
به گمونم دیده نشده. اونجور که میخواد، من باب مسائلی که خودش مبخواد، بهش اهمیت ندادن.
بخشی از وجودش مغفول مونده که نمیتونه نادیده بگیرش. شفیعی جم فراتر از قالبیه که هست ، باید بشکنه ساختارهای همیشگی رو....
اگر بخواد
  • ۰ نظر
  • ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۳۶
  • ۱۶۰ نمایش