مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

مشکلات مهد

چهارشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۰۸ ب.ظ

امروز یکی از مادرا صدام کرد جلو در. دردش این بود چرا بچه من تو عکسایی که هرروز میفرستی نیست، ولی دونفر دیگه همیشه هستن.

هرچی میگم اینجور که تو میگی نیست، باز عربده خودشو میکشید.

با اینکه حق با اون نبود ولی بهش گفتم از این به بعد بیشتر توجه میکنم اما ای کاش با لحن بهتری حرف میزدین.

انقد حرفا و اعتراضش سخیف بود که عارم میاد بنویسم.سطح دغدغه مردم حالمو بهم میزنه.
اون آخرا که هرچی میگفتم حرف خودشو تکرار میکرد، اعصبامو خط خطی کرد و منم شروع کردم به داد و بیداد.
ولی رو مرز گریه بودم. که چقد کوته فکر...بیچاره اون بچه که زیردست توی گرگ داره بزرگ میشه.
اشتهام کور شد و غذا نخوردم. یک ساعت با مدیر حرف زدم و بخاطر همین کارم افتاد رو دوش یکی دیگه از همکارا
از وقتی هم برگشتم مث سگ پاچه همه رو گرفتم. کوچیک تا بزرگ. چون اعصابم داغون بود و بغض و گریه همین دمه اما نترکیده و این دردشو بیشتر میکنه.
ازش نمیگذرم که تمام زحمات منو یکجا به باد داد؛ که یه روزمو به گه کشید.خودخواه عوضی

+ بعدازظهر فهمیدم مبلغی که مدیر به خدمه ی جدید پیشنهاد داده، 100 هزار تومن بیشتر از مربی های مهده.
یعنی تو این مهد اگه کون بچه ها رو بشوری، بیشتر کار ات ارزش داره تا همون مدت زمان 20 تا بچه رو سر کلاس نگه داری و آموزش بدی.
درصورتی که از خدمه قبلی رسما بیگاری میکشید...
اون وقت ما دلمون خوشه تو محیط فرهنگی و و باارزش کار میکنیم...
تو این دوسال با مدیرمون پیر شدم...دندون رو جیگر گذاشتم تا امسال تموم بشه و بعد کوله مو جمع کنم برم
اوایل خیلی فرق داشت، اما حالا حیله و دروغ و چندرنگی و سوءاستفاده و کودنی و بی تجربگی اش اعصابمو ریخته بهم
شاید اصن کار مهد رو کامل کنار گذاشتم. این حد از صرف انرژی و عمر درقبال این پول، توهین و فحشه.فحش
  • ۹۷/۱۰/۲۶
  • ۳۴۸ نمایش

نظرات (۴)

  • محمد جواد
  • متاسفانه مشکلات روحی و روانی مردم داره حاد میشه
    خواهر منم مربی مهده 
    انصافا اصلا حقوقشون قابل قبول نیست :|
    پاسخ:
    اصلا فحش محسوب میشه در قبال کاری که میکشن.
    واقعا حرفش فقط همین بود؟ چرا بچه م تو عکس نیست ولی بچه های دیگه هستند؟ 
    انقد که حتی داد بزنه؟ 
    حتما اونم از یه جا دیگه عصبانی بوده...
    واقعا کار سختیه! 
    با کون بچه خیلی خندیدم... ناظم دبیرستانمون وقتی داشتم سوم دبیرستان از مدرسه می رفتم یه همچین حرفی رو بهم زد! باهام شوخی داشت! گفت چیه می خوای شوهر کنی؟ فکر کردی چه خبره؟ یه دو سال دیرتر کهنه ی بچه می شوری 😅😅😅😅
    پاسخ:
    بله.فقط همین بود
    گاو
    صبح تو مدرسه دخترش دعوا کرده بود که چرا همیشه 20 میشده، ایندفه 15 دادن
    گاو

    والا بخدا. حقوق اون از ما بیشتره :/

    اون احمق هم همه چی رو تو اینچیزا خلاصه میکرده.
    لعنتی
    وا! بدبخت اون بچه ها واقعا...

    من دوسش دارم ولی😅 ناظممون رو!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی