مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

دوباره رفتن

شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۱۲ ب.ظ

مامان خیره از دور نگاه میکنه

داره فکر میکنه چطور راضی بشه یه دونه دخترشو بده بره...

و من فکر میکنم اگه هر شب از خدا جدایی رو نمیخواستم، چطور میتونستم از این خونه جدا بشم..؟

بهار...

و همه ی خواستگاری ها که انگار پیوند خوردن به این فصل...

تمام دلتنگی ها و اشک ها

آی خدا...من چی میخواستم و به کجا رسیدم....

بهت تکیه کردم. راه تاریک بود. صدات زدم. دستمو به سمتت دراز کردم...

تا تهش باهام باش. تا ته تهش ...

تا امروز روز، نامردی نکردم. چون میخواستم زندگیمو درست بسازم؛

زندگیمو بساز

بذار روی شونه های تو بالا برم

  • ۹۶/۰۲/۲۳
  • ۷۳ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی