مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

خفگی بیانی

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۵۴ ق.ظ

امروز به حرف زدن و بیان خودم دقت کردم

وقتی دارم با اساتید حرف میزنم,همیشه گیر دارم. واژه ها یادم نمیاد و تپق میزنم.

اما همون لحظه اگر به دوستم رو کنم و ادامه بدم,جملات کامل و قاطع و درستی بیان میکنم.

امروز فهمیدم چرا. فهمیدم چهار سال از چی درد میکشیدم. چون موقع حرف زدن با اساتید,من,من نبودم! سعی میکردم خودمو تو چارچوبی قرار بدم که باهاش آشنا نبودم و این چارچوب نمیتونست نیازهای کلامی و بیانی من برای بیان هیجانات و واژه های مصطلح خودمو دربر بگیره.در نتیجه همیشه گیر داشتم,همیشه ناقص بود و همیشه احساس ناکامی داشتم.

البته دوست تا دوست هم فرق میکنه! کلا دوستای دانشگاه فرهیخته بودن و نمیشد خیلی از واژگان دوران دبیرستان استفاده کرد

اینه که کلا تو دانشگاه احساس خفگی زیاد میکردم. تو چارچوبی بودم که نه بهش اعتقاد داشتم نه میتونستم دوسش داشته باشم و نه دلیلی برای محدود کردن خودم پیدا کنم.

من آدم کوچه بازاری نیستم ولی پاستوریزه حرف زدنم نمیچسبه. اصن هرکس سبک بیانی خاصی داره. لازم نیست حتما فحش باشه. واژه ها و اصلاحای  غیر رسمی مثل آره والا! , دمت گرم , باحال و... بد نیستن,اما گفتنش تو جو رسمی و خشک دانشگاه,جایگاهی نداره.

همه مث اخبارگوها یه جور حرف میزنن :/ هرچی رسمی تر, ارزشمندتر

  • ۹۵/۱۰/۱۶
  • ۴۶۶ نمایش

نظرات (۷)

واقعن؟! بچه هاتونم اینجوری حرف میزنن؟
منم مثل توام، اذیت میشم اگه همه با ادب باشن واسه همین انقدر به روند خودم ادامه دادم بقیه رم بی ادب کردم :)) بی ادبی سریع منتشر میشه آخه :دی
راستی تو هنوز دانشجویی؟
پاسخ:
اره بخدا. مردم تو این چار سال.
منم استوار به روند خودم ادامه دادم اما هیچ تغییری تو آدمای دور و برم بوجود نیمد :(
یه بار یکی از بچه ها گفت فلانی بیشعور یا احمق.از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم!!! تحت تاثیر همنشینی با من تو این چارسال,زبونش باز شده بود...
هعی!
تابستون درسم تموم شد ولی فارغ التحصیل نکردم خودمو هنوز
من هم همینجوری دمش گرم و باحال، ایول و ... جلو استادام حرف می زنم!!:)) خیلی دوست داشتم طبیعی باشم مث همه ی آدمها اما بعد از مدتی فهمیدم خاص بودن هم جالبه حتی! با اینکه دردناک می شه خیلی وقتا!
   
یه چیزی بگم، من اون موقعی که یاد گرفتم از لاک خجالتی بودنم در بیام فقط با دوستای صمیمیم در تماس  بودنم و مدلم صمیمیم شد مدل همیشگی، برای همین یه بار به مدیر مدرسه ای که توش معلم بودم رو "تو" خطاب کردم حتی! و مدیر هم کلی شاکی شد و حتی به کسی که منو معرفی کرده بود زنگ زد و کلی شکایت کرد که این دیگه کیه!!!!
اما بیخیال همه! تو هر جور دوست داری برو زندگیتو بکن! چون به خدا این جور ارزش گذاری چرته. 
شخصیت واقعی و اون کسی که هستی برای همه جذاب نیست و نباید هم باشه، ولی در محیط آکادمیک اگه یه آدم عاقل بیاد جلوت، می فهمه اینکه از این کلمات استفاده کنی ارزش تو رو کم نمی کنه، اینکه درس و پروژه ات رو درست انجام ندی، دلیلی می شه برای اینکه ارزش آکادمیکی تو (نوعی) پایین هست! اگه هم عاقل نباشه و به خاطر استفاده از کلمات ارزش گذاری کنه، مشکل خودشه! والا!
اینا نظر من بود، حالا ایشالا که درست شه. :)
پاسخ:
خب یه درجه از احترام و نوع انتخاب واژه ها که قراردادی هست و همه جا رعایت میشه,هیچ. ما اونا رو صد در صد راعایت میکنیم.
اگر جز این باشه,من فک میکنم ملت حق دارن فک کنن تربیت درستی نداریم. در حقیقت باحال و خاص بودن,جلو اساتید و محیط علمی دانشگاه نباس نمود پیدا کنه. همون دوستان کفایت میکنه. اما دردم اینه دوست هم رده خودمم نداشتم که نوع حرف زدنش متفاوت باشه! آدمای بسیار خوب و شریف و درست بودنا,اما اینم یه نیازه تو وجود آدم دیگه! احتیاجه باشه.
  • منِ ناشناس
  • شمادانشجوی دکتری هستید؟
    پاسخ:
    :))))))
    نه بابا!
    انقد غر زدم و ناله کردم و دانشگاه دانشگاه کردم شما اینجوری تصور کردین شاید.
    تازه کارشناسی مو تموم کردم
    دوست داشتم ادامه بدم اما
    اما ضربه روحی سختی خوردم در مواجه با دانشگاه
    چون اولویت اول زندگی من,درس و دانشگاه بود و ارتباطات دانشجویی و گروههای دانشگاهی و غیره که همه پودر شد. فهمیدم اونی نیست که فکر میکنم
    درحقیقت مدرک حرف اولو میزنه,خلاقیت جایگاهی نداره.جنگ قدرت هم امر رایج بین اساتید دانشگاست. پس بهتره برم گم شم اگه نمیتونم خودمو با این شرایط تطبیق بدم یا ازش عبور کنم
  • بای پولار
  • درست میگی چون توی قالبی می ری که دوست نداری. و حتی شاید از مباحثی صحبت می کنی که بهشون علاقه نداری.
    البته تو رو نمی دونم ولی من هر وقت راجع به یه موضوعی که توش تسلط هم ندارم حرف می زنم حتی موقع صحبت با دوستام کلی اذیت می شم و افسار سخن کلا از دستم خارج می شه
    پاسخ:
    آره خب. اینم هست.
    ولی همه ی اینا رو در مواجهه با اساتید چند برابر کن! لال میشم انگار!
  • شاهین ام
  • کاملا صحیح :|
    پاسخ:
    تچکر
  • منِ ناشناس
  • من امسال تازه دانشجوشدم خداراشکرتودانشگاه ماهمه باهم صمیمی هستندحتی سال بالایی هاوکسایی که سال اخرکارشناسی هستندهم باماهاصمیمین
    چندوقت پیش یکی ازدوستام دم دراتاق یکی ازاساتیدایستاده بودومیخواست یه درس تخصصی روحذف کنه یکی ازدخترایی که سال آخربوداومدپیشمون وبعدازکلی نصیحت دوستانه گفت حاضرم خودم بیام بهت درس بدم ولی این درس رو حذف نکن که لطمه میخوری
    حتی روزای اول دانشگاه هم سال بالایی ها تودانشگاه جشن معارفه واسمون گرفتن وقبل ازشروع جشن وقتی خودشون دورهم ایستاده بودن که برنامه ریزی کنن یکیشون همش میگفت همه برنامه هاتون فان باشه وبچه هاروشادکنین.
    ازنظرگفتاری هم بااینکه دانشگاهمون دولتیه وازدانشگاه های خوب کشورم هست ولی لحن بچه هاچه هم ترم هاکه باسال بالایی هایاسال پایینی ها خیلی عامیانه وراحته.
    بخاطرهمین فک میکرد همه دانشگاه هاهمین طوره
    شرایطت روکه تصورمیکنم میبینم واقعاشرایط سختی بوده
    پاسخ:
    نمیدونم. شاید بستگی داره
    شاید آدم تا آدم فرق بکنه
    شاید شمام تو جایگاه من قرار بگیری, احساس شادی و لذت بکنی
    مث خیلی بچه های ما که خوشال رفتن و براشون فرقی نداشت
    شایدم مث من و معدودی دیگه,روزای خوبی براتون باقی نمونه
    باید اعتراف کنم که دوس دارم برم کامنتا رو بخونم ولی انقد کار دارم که نمیشه
    فقط می تونم بگم شاید رشته و دانشگاه شما اینطوری بود...
    ولی ما اینجوری نبودیم اصلا :)
    پاسخ:
    اوهوم
    قبول دارم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی