مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۶
    سگ

قیاس

شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ

بیایید این عکسو باهم تحلیل کنیم
با اسمهای قلمبه سلمبه و ناشناس مث افسران جنگ نرم و تقسیم بندی نظامها و و جنبه غربی ایرانی ش کاری ندارم.
میخواییم محتوا رو تحلیل کنیم و طرحی رو نگاه کنیم که مقایسه کرده
برای دانلود تصویر در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید
این دو ستون سمت راست و چپ که تصاویر نمادی سبز رنگ و بنفش کنارشون دارن
حرفایی که میخوام بزنم، نه از طرف سازمان یا نهادیه، نه من تز روشنفکری دارم.
فقط خسته شدم. ملولم. از بیکاری و بی هدفی زندگی روزمره ام به خودم میپیچم.
خاطراتمو مرور میکنم. دست زیادی ندارم برای تایپ.چونه زیادی برای حرف یا گوش اضاافه برای پرحرفی.
فقط گرفتار زندگی شدم و این تحلیل ها و کنکاشش تو زندگیم برام جالب اومد.
حرفایی که میزنم از سطح زندگی عادی خودم برومده. میخوام مشکلو برطرف کنم وو بیرون بیام. میخوام خودمو بکشم بالاو نزدیک ترین راهو انتخاب کنم.

مورد اول سمت راستی ، پر انگیزه است،بنا به شکل، یکی از نشانه های انگیزه، مطالعه است
در مقایسه ، فرد بی انگیزه، چراغ خواب داره! یعنی دلیلی برای بیدار شدن صبح نداره!
دوست عزیزی میگفت سر ظهر پاشدم، گفتم کجای دنیا منتظر منه، گرفتم خوابیدم تا بعدازظهر.
از فزداش دیدم حرف درستی میزنه. واقعا کجای دنیا منتظر منه؟ کی منتظر فعالیتی از جانب منه که به خاطرش از تنها لذت دنیا، یعنی خواب بزنم؟ حقیقتا مربوط به امسال و پارسال نمیشه، تا بوده همین بوده.از تابستونای دبستان گرفته تا گنده شدنم. اون موقع خیلی زود بیدار میشدم به کارتونای ساعت 9 صبح میرسیدم!! بعدش چی؟ هیچی! بازی با عروسک تا نهار.بعد نهار چی؟ انتظار ساعت 5 عصر برای برنامه کودک. و عصر که بابا میومد و همینجوری دور هم بودیم! حالا بعضی سالها بازیای کامپیوتری یا دوچرخه هم بهش اضافه میشد.
حقیقتا برنامه ای برای رشد فکری نبود الا برنامه حفظ قرآن هایی که بابا باهام انجام میداد. درحقیقت مامان و بابا بیشتر فعالیت شونو روی عدم انحراف ما گذاشتن. اینکه صاف بریم بالا و کج نشیم.درسته که این خودش مواظبت زیای میخواد ولی از یه مرحله ای به بعد کافی نیست. احساس خلا و بیکاری همیشه تو وجود ما بوده و هست. اینکه وقتی بیکاریم چه کار مفیدی میتونیم انجام بدیم؟هنوزم سواله و جواب متقنی ندارم.
بچه نباید کار کنه ، درست؛ ولی بیکاری هم منزجرانه است. همین حس بیکاری و بی انگیزگی ، رو الان منم تاثیر گذاشته. من جوون بیست و چندساله، به خونه نشینی و بیکاری عادت کردم. یعنی کاری تعریف نشده که انجام بدم. و میدونم این معضل نه تنها گریبان من، که بیشتر آدمهای دوروبرمو گرفته. همین الانش، پدرو مادرای بچه های فامیل، وقتی براشون نمیذارن. برنامه ای ندارن. اصلا همینکه پدرومادر آرزوی رسیدن بچه شون به جایی رو داشته باشن، یعنی برنامه ریزی اولیه، یعنی هدف گذاری. که حتی اینم تو اطرافیانم نمیبینم.
برنامه ریزی و مدیریت مهمه. مدیریت یعنی پیگیری.یعنی بپرسی چیشد؟ اگه انجام نداد تنبیه کنی و اگه موفق شد با تشویق هدایتش کنی.
کسی باید این چیزا رو به پدرومادرا بگه. باید بدونن دارن خمیر وجودی آینده بچه هاشونو میسازن. پدرومادرا بچه ها رو مدیریت کنن و کسی، نهادی ، جایی باید پدر و مادرا رو مدیریت کنه و راه نشون بده.
همه ی پدر و مادرایی که بچه هاشونو اینطوری بارمیارن، پدرومادرای خوبی ان، فقط آگاهی ندارن.آگاهی و تربیت پدرومادرها برای تربیت بچه ها.
برای نسل بیدار و خلاق و هدفمند فردا....

آدم پرانگیزه مطالعه میکنه. خب مطالعه چی؟
  • ۹۵/۰۴/۲۶
  • ۷۷ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی