مزگت

مزگت یعنی عبادتگاه
بدون درنظر گرفتن دین خاصی
هروقت نیاز داشته باشم، به اینجا پناه میارم و مینویسم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

ازدواج؟

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ق.ظ

- مگه میشه با چن جلسه خواستگاری به کسی دل داد و یه عمر زندگی تو بسپری دستش؟ مگه میشه با چن جلسه رسمی کسی رو شناخت و خوب و بدشو با روحیاتت انطباق بدی؟

- چرا نشه.این همه آدم که تو شهر زندگی میکنن. این همه زوج که با ازدواج سنتی خوشبخت شدن. چقد سخت میگیری؟

- شاید بشه.شاید برای اون آدما بشه؛ اما من آدمش نیستم.من آدم پایداری نیستم که با دو صباح رفت و آمد از کسی خوشم بیاد یا حتی اگه بیاد، دل بدم به دلش... باید آزمون پس بده، باید چن سال ببینمش، با زیر و بمش آشنا بشم.بدونم تو هر موقعیتی چه میکنه.باید یه چیزی داشته باشه تو وجودش که تمااااااام عمر دلگرممم کنه. اگه زد زیر دلم چی؟ اگه بعد یه سال دیدم هیچی نداشت چی؟

- اینطوری نیست. آدما تحت هر شرایطی وا نمیدن.با چیزای خوبش آشنا میشی، اونا نگهت میداره.بیخود غصه آینده رو میخوری.خدا خودش درست میکنه.

- همه آدما میتونن با این شرایط کنار بیان.چون همه آدما "عادت" رو کنار نذاشتن. اما من این چیز طبیعی رو تو وجودم کشتم. من تنوع طلبم. اگه امروزش مث دیروزش باشه چی؟ میتونه با من دیوونه خو کنه؟ رفتارمو ببینه مث وحشیا رم نکنه؟ من که بهش عادت نکردم. عقل و احساسم باید بپذیرش.

- یه جوری صحبت میکنی انگار تاحالا زندگی عادی نداشتی

- چرا داشتم. اما این باید فرق داشته باشه. اگه قراره عادی باشه، چرا از خونه عادی بابام بیام بیرون و با شرایط دیگه ای اخت بشم؟ چرا محل زندگیمو عوض کنم؟ همینو ادامه میدم. جام راحته، مامان و بابا هم دوسم دارن. باید یه چی باشه که تو خونه خودمون نیست. تحرک...پویایی...عشق...بخدا عشق با عادت فرق داره.

- الان چی میخوای؟پاشو برو بیرون تو خیابون دنبال فرد مورد نظرت بگرد، چن سال باهاش رفت و آمد کن، همو قبول داشتین، ورش دار بیار...

- نه....هرزه گردی نه...عزت واحترامم سر جاش، مامان و بابا و پذیرش و مقبولیتشونم باید سرجاش باشه. قول دادم تا رضایت اونا نباشه، دیگه کاری نکنم...

من عفت و عزت و احتراممو میخوام.اما مسئله انتخاب رو هم نمیتونم نادید بگیرم.بابا جان، من برای انتخاب رشته ام سه سال فکر کردم.این که ازدواجه....چرا کسی منو نمیفهمه؟ چرا نمیخوایید بفهمید من نمیخوام عادی باشم...

تمام حرفهای هر روزه من...همه گفت و گوهای درونی من...

خودم میگم و خودم جواب میدم...

اما کو جواب نهایی؟

  • ۹۴/۰۳/۲۲
  • ۱۱۸ نمایش

نظرات (۱)

ببین من مخالف ترین آدمی بودم که دنیا به خودش دیده در مورد ازدواج سنتی :))
سال اول دانشگاه رو فرض کن:
من و ۴ تا دیگه از دوستام هممون همین طوری فکر میکردیم
الان سال آخره و هممون فکر میکنیم ازدواج سنتی مطمئن ترین و بهترین راهه
منو که خودت میدونی چی شد، همه دوستا و آشناها و هرکی که در جریان بود میگفت من و اون خفن ترین رابطه ای رو داریم که دیدن
یکی دیگه از دوستام با اون یارو هنوز دوسته و اعصاب خوردی داره چون طرف بچه س، خیلی زیاد، واقعن اعصابش از دست یارو خورده، دوسش داره اما خب خیلی سخته چون داره یه جورایی مادری میکنه براش
اون یکی به هم زد با چن نفر و الان کلن بی خیال این فاز ازدواج شده
آخری هم با دوست پسرش به هم زد بعد از کلی زحمت کشیدن براش، مثلن طرف درس نمیخوند و کلن تو این سال نزدیک ۱۱ واحد پاس کرده!!!!! بعدبا روش سنتی الان با یکی نامزد کرده
خلاصه من میگم این روش سنتی آصیبش خیلی کمه، میری با طرف حرف میزنی اگه آدم بود که میری میای ببینی چطوریه، دلیل نداری یه ماه بعد ازدواج کنی، اما اگه آدم نبود میندازیش دور!خیلی راحت! تعهدی نیست و حسی نیست که نذاره منطقی تصمیم بگیری
توی رابطه آدم چشماشو میبنده و فقط خوبیای طرفو میبینه و بعدن گندش در میاد!
پاسخ:
آره.ازدواج سنتی از این جهت که منطقی میتونی انتخاب کنی و تو نه گفتن، مشکلی نداری، خوبه و چقدر خوب اشاره کردی.
منظور من تو این پست، ازدواج خانواده سنتی و مذهبی بود.
کسی که تو انتخابش خوب دقت نمیکنه، عجله میکنه، بعد ازدواج ، به دلایل مذهبی و پابست هایی که وجود داره، نمیتونه خارج از چارچوب رفتار کنه.
معمولا ازدواجهایی که مناسب نیستن و طرفین نمیتونن نیاز همو برطرف کنن، به رابطه خارج زناشویی گرایش پیدا میکنن و اینطوری فقط اسم ازدواج شونو نگه داشتن و حالشونو با یکی دیگه میکنن
یا بعضی ها ، طلاق میگیرن.واقعا طلاق گاهی بهترین راه حله.
بعضی خانواده های سنتی اعتقاد دارن با لباس سفید میرن،با کفن سفید برمیگردن.
و به دلیل اعتقاداتشون، رابطه خارج زناشویی ندارن.
اینجور زندگی ها میشه یه زندگی فرسایشی بیهوده بی لذت که توش گیر کردن
وای به حال بچه هایی که تو این خانواده بدنیا بیان...
وای به محیط دلگیر و بی طراوت و مرده ی این خانواده ها

حالا من تو این پست، رو به این آدمای دورو برم، گفتم چشماتونو باز کنید شما که راه برگشت برای خودتون نمیذارید.
لااقل انتخابتون تا آخر زندگی به دردتون بخوره.
تند تند ازدواج بی عقل و منطق میکنین که زودتر اسم یکی روتون باشه؟!
نکنین این کارو :l
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی